زندگی
شعر: مهرداد [حسین منزوی]
آهنگ: حسین صمدی
خواننده: جمال وفایی
من و تو ماهیهای یک چشمهی نوریم
که حالا هر یکی زندونیِ یک تُنگ بلوریم
یه روزی با همدیگه تو رودخونه سفر میکردیم
اما امروز و بگو اینهمه از همدیگه دوریم
زندگی دوست نداره جُفتا رو پیشِ هم ببینه
زندگی دوست داره دیوار بشه بینشون بشینه
هی سفر میکردیم و هی گل آرزو میکاشتیم
وقتی خسته میشدیم سر روی دوش هم میذاشتیم
فکر این بودیم که با همدیگه دریا را ببینیم
آخه ما که خبر از بازیِ زندگی نداشتیم
زندگی دوست نداره جفتا رو پیشِ هم ببینه
زندگی دوست داره دیوار بشه بینشون بشینه
* * *