گذران
فروغ فرخزاد
(مجموعه ترانهها)
گذران
تا به کی باید رفت
از دیاری به دیار دیگر
نتوانم، نتوانم جُستن
هر زمان عشقی و یاری دیگر
کاش ما آن دو پرستو بودیم
که همه عمر سفر میکردیم
از بهاری به بهار دیگر
آه، اکنون دیریست
که فروریخته در من گویی
تیرهآواری از ابر گران
چو میآمیزم، با بوسهی تو
روی لبهایم، میپندارم
میسپارد جان عطری گذران
آنچنان آلودست
عشق غمناکم با بیم و زوال
که همه زندگیم میلرزد
چون ترا مینگرم
مثل این است که از پنجرهای
تکدرختم را، سرشار از برگ،
در تب زرد خزان مینگرم
مثل این است که تصویری را
روی جریانهای مغشوشِ آبِ روان مینگرم
شب وروز
شب و روز
شب و روز
بگذار
که فراموش کنم
تو چه هستی، جز یک لحظه، یک لحظه که چشمان مرا
میگشاید در
برهوت آگاهی؟
بگذار
که فراموش کنم
از مجموعه «تولدی دیگر»
* * *
آثار «فروغ فرخزاد» در سایت راوی حکایت باقی
* * *