«عزتالله انتظامی» بازیگر توانا و نامآشنای تئاتر و سینمای ایران است. خاطرهی او از ایفای نقش ژاندارم در فیلم «صادق کُرده» ساختهی «ناصر تقوایی» خواندنی و قابل تأمل است. یادش گرامی باد.
«محل کارمان حوالی اندیمشک بود؛ قهوهخانهای که در کنار یک پاسگاه قرار داشت. یادم است، پس از فیلمبرداری صحنهای بود که در اوایل فیلم، از صادق [سعید راد] بازجویی میکردند. فیلمبرداری طول کشید و حدود ساعت ۲ بعدازظهر یک روز آبان بود. جلوی در نشسته بودم و سیگار میکشیدم که فولکسی آمد و جلوی قهوهخانه نگه داشت. یک سرهنگ ارتش، به همراه چند خانم محجبه در آن بود. جناب سرهنگ پس از چند لحظه که بروبر مرا نگاه کرد در ماشین را باز کرد و با ناراحتی بیرون آمد. ناراحتیاش از ژاندارم وظیفهنشناسی بود که بیخیال داشت سیگارش را میکشید و جلوی ماشین ندویده بود که احترام نظامی بگذارد و بپرسد چه فرمایشی دارد. خلاصه فکر کرد نفهمیدهام او سرهنگ است. رو به خانمش داد زد که «اون کلاه منو بده!» او هم کلاه را داد و جناب سرهنگ روی سرش گذاشت و باز بروبر به من نگاه کرد و دید که من باز هم محل نمیگذارم. دو سه خانم توی ماشین هم حیران مانده بودند که این چه استوار بیتربیتی است. جناب سرهنگ که معلوم بود لحظه به لحظه عصبانیتر میشود، با حالتی عصبی رو به خانمش داد زد که: «آن دستمال را بده تا شیشه را پاک کنم.» و با حالتی کاملا عصبی و نگاهی خشمگین که حاکی از نزدیکی لحظهی انفجار بود مشغول پاک کردن الکی شیشه شد. و من هم همینطور داشتم سیگار میکشیدم و تفریح میکردم. یکباره ایستاد و رو به من داد زد که: «سرکار بیا اینجا.» من هم خونسرد جواب دادم: «نمیآیم!» بیچاره دیوانه شده بود و نمیدانست چه کار کند. داد زد: «مگر تو ژاندارم نیستی؟» گفتم: «نه!» او گفت: «پس چه کارهای؟» گفتم: «هنرپیشه. دارم فیلم بازی میکنم.» او با شادی زیر خنده زد و به خانمش گفت: «خانم! داره فیلم بازی میکنه. ژاندارم که نیست!» (که یعنی من همان اُبهتم را دارم.) خلاصه بردمشان سر صحنه فیلمبرداری و کار را دیدند و خیلی ذوق کردند. وقت خداحافظی، یواشکی مرا گوشهای برد و گفت: «بابا چرا ما را جلوی زن و بچه خیط کردی؟ حالا یک دستی بلند میکردی!»
برگرفته از کتاب: آقای بازیگر، هوشنگ گلمکانی، انتشارات روزنهکار، چاپ اول ۱۳۷۶، صفحه ۱۱۳ ـ ۱۱۴
* * *