ظهور
سروده و صدای: منوچهر آتشی
موسیقی متن: اسفندیار منفردزاده
عبدوی “جط” دوباره میآید
ـ با سینهاش هنوز مدال عقیق زخم ـ
از تپههای آن سوی “گزدان” خواهد آمد،
از تپههای ماسه،
كه آنجا
ناگاه
“ده تیر” نارفیقان گل كرد
و ده شقایق سرخ
بر سینۀ ستبر “عبدو”
گل داد.
بهت نگاه دیر باور عبدو ،هنوز هم
ـ در تپههای آنسوی گزدان
احساس درد را به تاخیر میسپارد
خون را ـ هنوز عبدو ـ از تنگچین شال
باور نمیكند:
«پس، خواهرم “ستاره”، چرا در ركابم عطسه نكرد؟
آیا عقاب پیر خیانت
تازنده تر
از هوش تیز ابلق من بود؟
كه پیشتر ز شیهه شكاك اسب
بر سینه تذرو دلم بنشست؟
آیا “شبانعلی”،
ـ پسرم ـ را هم؟…»
باد ابرهای خیس پراكنده را
به آبیاری قشلاق “بوشكان” میبرد
و ابر خیس
پیغام را سوی اطراقگاه:
“امسال، ایل
بی وحشت معلق عبدو جط
آسوده دل ز تنگه “دیزاشكن”
خواهد گذشت
دیگر پلنگ “برنو” عبدو
در “كچه” نیست منتظر قوچهای ایل
امسال،
آسودهتر،
از گردنه سرازیر خواهید شد
امسال
ـ ای قبیلۀ وارث! ـ
دوشیزگان عفیف مراتع یتیمند!
در حجلهگاه دامنه “زاگرس”
دوشیزگان یتیم مراتع،
به كامتان باد!”
در تپههای آنسوی گزدان
در كنده تناور “خرگ”ی
ـ از روزگار خون
ماری دو سر، به چله، لمیده است
و بوتههای سرخ شقایق
انبوهتر، شكفتهتر، اندوهبارتر
بر پیكر برهنۀ دشتستان،
ـ در شیبهای ماسه
دمیدهست
گهگاه،
با عصرهای غمناک پاییزی
كه باد با كپرها
بازیگر شرارت و شنگولیست
آوازهای غمباری
آهنگ “شروه”های فایز
از شیبهای ماسه
از جنگل معطر سدر و گز
در پهنۀ بیابان میپیچد
– مثل كبوترانی
كه از صفیر گلوله، سرسام یافته
از فوج خواهران پریشان جدا شده
در آسمان وحشت چرخان،
سرگردان ـ
آوازهای خارج از آهنگی
ـ مانند روح عبدو ـ
میگردد در گزدان:
“آیا شبانعلی، پسرم…
سرشاخه درخت تبارم را
ـ بر سینۀ دلاور
ده تیر نارفیقان،
گل های سرخ سرب
نخواهد كاشت؟
از تنگچین شالش، چرم قطارش، آیا از خون… خیس؟…”
عبدوی جط دوباره میآید
اما، شبانعلی،
ـ سرشاخۀ تبار شتربانان ـ را
ده تیر نارفیقان
بر كوهۀ فلزی زین خم نكرد
زخم دل شبانعلی
از زخمهای خونی دهگانۀ پدر
كاریتر بود
كاریتر و عمیقتر
اما سیاه!
“جط زاده را نگاه كن!
این “كرمجی” ادای جمازه در میآورد!
او خواستار “شاتی” زیبای كدخداست!
ـ كار خداست دیگر!”
“هی! هو! شبانعلی!
زانوی اشتران اجدادت را،
محكم ببند
كه بنههای گندم امسال كدخدا
از پارسال سنگینتر است!”
“هی، های، هو!
شبانعلی عاشق!
آیا تو “شیرمزد” شاتی را
آن ناقۀ سفید دو كوهان، خواهی داد؟
شهزادۀ شترزاد!…”
آری شبانعلی را،
زخم زبان
و آتش نگاه “شاتی” به بیخیال
سركوفت مداوم جطزادی
و درد بیدوای عشق محال
از استر چموش جوانی به خاك كوفت.
اما
در كندۀ ستبر خرگ كهن، هنوز
مار دو سر به چله، لمیده است
با او شكیب تشنگی خشک انتقام
با او سماجت گز انبوه شورهزار
نیش بلند كینۀ او را
شمشیر جانشكار زهریست در نیام
او…
ناطور دشت سرخ شقایق
و پاسدار روح سرگردان عبدوست.
عبدوی جط دوباره میآید
از تپههای ساكت گزدان
ـ بر سینهاش هنوز مدال عقیق زخم ـ
در زیر ابر انبوه میآید
در سال آب:
در بیشه بلند باران
تا ننگ پر شقاوت جط بودن را
از دامن عشیره بشوید
و عدل و داد را
ـ مثل قناتهای فراوان آب ـ
از تپههای بلند گزدان
بر پهنه بیابان جاری كند.
از مجموعه «آواز خاک»
* * *
پانویسها:
● عبدو: یا عبدی، مصغر عبدالله یا عبدالعلی یا . . . در اینجا بههمان شکل.
● جط: بر وزن بط، شتربان. که دشتستانیها آنان را تحقیر میکنند!
● گزدان: جایی که درخت “گز” فراوان باشد. محلی در پشتکوه دشستان.
● بوشکان: ناحیهای در دشستان. بهگویش محلی بوشکو.
● دیز اشکن: نام گردنه و تنگهای در دشستان.
● کچه: به ضم کاف و تشدید و کسر چ، کمینگاه شکارچی.
● خرگ: بر وزن برگ، درختی وحشی در جنوب.
● شروه: بر وزن پرده، آهنگ دوبیتیخوانی در جنوب ایران.
● کرمجی: بر وزن غربتی، بچه شتر.
● شاتی: نامی برای دختران در جنوب.
● دهتیر و برنو: نام تفنگ بوده است.
* * *
از منوچهر آتشی در این سایت:
● تأمل تهمتن بر منازل (سروده وصدای: منوچهر آتشی / موسیقی: اسفندیار منفردزاده)
* * *