مکتب وفا
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
ز چه ای زیبا نکُنی یادم
به پیامی هم نکنی شادم
تو ندادی دل به فغانِ من
منِ آزرده به تو جان دادم
جان برای تو گر ندهم، چه دهم؟
گر به پای تو سر ندهم، چه دهم؟
گر به درد تو خو نکنم، چه کنم؟
گر به درگهت رو نکنم، چه کنم؟
مهر تو شد مذهب من
عشق و وفا مطلبِ من
عاشقی و رسم وفا
درس من و مکتبِ من
با من نیامیزی، که جان بر لبانم آید
از من چه پرهیزی، که گل را خاری هم باید
خیال تو میبرد مرا ز سر هوش
کجا غم و درد تو شود فراموش
بیا ببین نازنین به کلبه من
چراغ مهر و وفا نگشته خاموش
یار غافلم، روشن کُن دلم
بنگر صبح سپید مرا، بنگر نور امید مرا
بنشین همچو هما به برم
بنگر بختِ سعید مرا
با من نیامیزی، که جان بر لبانم آید
از من چه پرهیزی، که گل را خاری هم باید
* * *