حکایت «پیگمالیون و گالائتا» و نمونههایی از پیکر تراشی و بتشکنی در ترانههای ایرانی! خواندنی و شنیدنیست.
از داستانهای مشهوری که ریشه در اسطورههای یونان باستان دارند یکی هم داستان پیگمالیون (Pygmalion) و گالائتا (Galatée) است. او که مجسمهسازی اهل قبرس بود، بیزار از زنان و تنها زندگی میکرد. بیزار، چون در نزد خود برای زیبایی زن معیاری داشت و کسی را به آن کمال نمییافت؛ پس دست بهکار شد و طی روزها از عاج پیکرهی زنی را تراشید که در زیبایی و اندام همان شد که مطلوب او بود. نام این مجسمه را گالائتا گذاشت که به معنی «زنی به سفیدی شیر» است؛ زیبایی این مجسمه که با دقت و ظرافت تمام ساخته بود چنان بود که پیگمالیون ناخودآگاه عاشق آن شد و شدت این عشق آنچنان بود که برای مجسمهاش حتی هدیه میخرید و شب و روز محو تماشای او میشد. دلدادهی پیکرهای که ساختهی دست خودش بود و در این عشق یکسویه کاری از دستش برنمیآمد.
از بختیاری پیگمالیون در آن زمان جشن ونوس در قبرس برگزار میشد. همایشی در احترام و تکریم این الاههی عشق و زیبایی که در آن عاشقان برای ادای نذر و یا گرفتن حاجت به درگاه او میرفتند تا در جلب نظر معشوق یاریشان دهد. پس پیگمالیون پیکرتراش هم در آن روز به معبد ونوس میرود تا از او برای پیدا کردن معشوقهای به زیبایی گالائتا کمک بگیرد.
ونوس، زمانی که پیگمالیون در معبد به دیدار دوستان مشغول است به کارگاه او سر میزند و بر تن گالائتا روح میدمد و آن مجسمهی زیبا جان میگیرد.
پیگمالیون در پایان جشن از معبد به خانه برمیگردد و ـ به عادت آن روزها ـ نگاهی عاشقانه به مجسمهاش میکند و دستی به نوازش بر گونهی او میکشد. اینبار اما گویی چیزی تغییر کرده است. حس میکند گونههای مجسمه گرم شدهاند. با شک و تردید او را میبوسد؛ لبهایش هم به گرمی گونهها است. او را در آغوش میکشد؛ تندیسی که از عاج ساخته شده چون مومی در آفتاب نرم و منعطف میشود. باور کردنی نیست! مچ دست گالائتا را میگیرد و متوجه میشود نبض مجسمه میزند و او موجودی زنده است؛ با لبخندهای بر لب و گونههایش که از شرمی گرم رنگ انداخته است. در این لحظه ونوس بر پیگمالیون و گالائتا ظاهر میشود و آنها را به ازدواج هم در میآورد و آن دو سالهای سال با هم زندگی میکنند.
امروزه آثار هنری مختلفی را در نقاشی، شعر و ادبیات و نمایش میشناسیم که با الهام از داستان پیگمالیون و گالائتا خلق شدهاند.
چندین طرح و نقاشی و از آنجمله تابلوی بسیار مشهور ژان لئون ژروم (Jean Léon Gérôme) نقاش فرانسوی. نمایشنامهای به همین نام نوشتهی برنارد شاو نویسندهی ایرلندی، و با بُنمایهی این داستان پینوکیو عروسک چوبی اثر کارلو کلودی نویسندهی ایتالیایی.
در ادبیات ایران نیز صادق هدایت داستان عروسک پشت پرده را با نظر به این اسطوره نوشته است؛ و فیلم ساحره به کارگردانی داود میرباقری که با نگاهی به همین داستان از صادق هدایت ساخته شده است.
در عالم موسیقی هم ترانهسرایانی با آگاهی از داستان پیگمالیون پیکرتراش ترانههایی سرودهاند که درآن اول به خلق مجسمهی ایدهآل میپردازند و در پایان یا به شکستن مجسمه میانجامد؛ و یا منجر به تخریب آگاهانهشان از بُتی که برای خود ساختهاند. نمونههایی از آن ترانهها که در جعبه موسیقی این صفحه میتوانید بشنوید.
* * *