میگسار
آهنگ و ارکستر: مجید وفادار
خواننده: الهه
بده ساقی جام می کز دل بزدایم غم را
نخورم زین پس هرگز اندوه بیش و کم را
به بر من یار آمد، یاری وفادار آمد
نکنم سودا هرگز با مهر او عالم را
به کف تا باده خورم ز غم دل بیخبرم
چه خوشست آن روز و شبی که بود یارم به برم
رنجی از دوران نبرم
محو دیدار وی فارغم از رنج و تعب
با آن یار دلجو بزمی دارم بزم طرب
بده هردم جام دگر پی هم تا شام دگر
که مرا هرگز نبود به از این ایام دگر
هر دم پر کن جام دگر
سپری شد دوره هجرانش نبود غم در دل من
پس از آن محرومی و ناکامی
شده وصلش حاصل من
عشقش در سر من، مهرم در سر او
از شوق او جام می را از کف ننهم
تاری از موی او بر دنیایی ندهم؟
با دیدار وی ندارم آرزوی کسی
با رخسار وی نباشدم به دل هوسی
* * *