با استقبال مردم از گرامافون، و با علاقهای که برای شنیدن حتی این صدای ناموزون و نامیزان نشان میدادند، کمپانی در صدد وارد کردن دستگاههای بهتر و پیشرفتهتر برآمد، تا آنجا که توانست گرامافون «هیز ماسترز ویس» [His Masters Voice] و یا آنچنان که مردم کوچه و بازار مینامیدند «سگنشان» را در دو نوع بوقی و کیفی، وارد بازار کند.
همراه با ورود گرامافونهای جدید تصنیفهای تازه هم ساخته شد و مردم برای اولین بار صدای آوازهخوانهایی که آن زمان فقط نامی از آنها بهگوششان خورده بود را شنیدند.
در این دوره دو تصنیف بیشترین یاد را در حافظهها از آن خود کرد. یکی تصنیف «در ملک ایران»، با مطلع: (در ملک ایران ـ وین مهد شیران ـ تا چند و تا کی ـ افتان و خیزان ـ داد از جهالت ای خدا ـ که قدر خود ندانیم ـ در زندگانی چرا شبیه مردگانیم).
و دیگری تصنیف «عروس گل»، با مطلع: (عروس گل از باد صبا، شده در چمن چهرهگشا ـ الا ای صنم بهر خدا ـ ز پیچه زدن حذر کن. ـ دیده کسی هرگز بود شمس و قمر در حجاب؟ ـ دیده کسی هرگز بود قرص قمر در نقاب؟ ـ الا ای صنم بهر خدا، ز پیچه زدن حذر کن).
اشعار هر دو تصنیف از سرودههای «ملکالشعرای بهار»، که در همان زمان نیز از شهرت و اعتباری خاص در نزد مردم و اهل ادب برخوردار بود، و صفحۀ آن توسط کمپانی «پولیفون» تولید و به بازار آمده بود. نمایندگی کمپانی صفحه پرکنی «پولیفون» در ایران را شخصی بهنام «عزرا میرحکاک» عهدهدار بود.
دکتر «هدایت نیرسینا» در خاطرات خود از «ملکالشعرای بهار» مینویسد:
«شوری که این دو تصنیف در دلها افکنده بود، همه شرکتهای صفحهسازی را به تکاپو و کوشش درآورد که بیشتر تصنیفهای خود را از «ملکالشعرای بهار» بهدست آورند. در این میان کمپانی «کلمبیا» در رقابت از همه پیشی گرفت و به اصطلاح رکورد را در این فعالیت شکست.
نمایندۀ شرکت «کلمبیا» در ایران «موسی ارسطو زاده» بود که شخصی شایسته، مودب، خونگرم و مدبر بود. او در پذیرایی از نمایندگان آواز و ساز و سخن محبوبیتی بهدست آورد، و چون شهرت و درخشندگی «بهار» در عالم سیاست، فرهنگ، و همچنین مقام ترانهسرایی یا به اصطلاح آنروزها، تصنیفسازی او سراسر ایران را فرا گرفته بود، و با توجه به اینکه در سرمایهگذاری و مصرف پول کافی دستش نمیلرزید، پیش از آنکه نمایندۀ کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [محمود ایمن]، و نمایندۀ شرکت «پدافون» [آقای مبین]، محضر «بهار» را دریابند، به او مراجعه کرد، و بنابر آنچه که خصوصی با نویسندۀ این مقال در میان نهاد، مبلغ چهار هزار تومان پول آن زمان، یعنی چهارصد برابر مبلغی که دیگران در برابر یک ترانه میپرداختند، بهعنوان پیشپرداخت به آن استاد سخن تقدیم داشت. در صورتیکه کمپانیهای دیگر، هرگز تن به ادای چنین پولها به برترین هنرمندان هم نمیدادند.
باری، معلوم نشد آقای «ارسطو زاده» پس از این پیشپرداخت، با این شرط که «بهار» تصنیفهای تازه هم برای او بسراید، چه مبلغ دیگری به سرایندۀ تصنیف «مرغ سحر» پرداخت نمود، و بهموجب قراردادی، حقوق کلیه تصنیفهای سروده شده توسط «بهار» را برای ضبط و پخش مجدد، از آن خود در کمپانی «کلمبیا» کرد.
او اعلانی بلند بالا هم بر دیوار محل ضبط نصب کرد بدین مضمون که: «کمپانی کلمبیا بهترین صفحات را عرضه و تقدیم میدارد، مخصوصا افتخار آن دارد که این صفحات به اشعار ادیب و شاعر بزرگ معاصر جناب ملکالشعرای بهار مزین است.» این تبلیغ هم البته تاثیر بسیار داشت. یکی از استادان نوازش تار «یحیی زرپنجه» آهنگهایی به آقای «ملک» عرضه داشت که برابر آنها ترانههایی برای این شرکت بسراید.» [خاطراتی از بهار، نوشتۀ هدایت نیرسینا،فصلنامۀ ره آورد، شمارۀ ۹، پاییز و زمستان ۱۳۶۴]
* * *
ادامهٔ مطلب:
تاریخچۀ گرامافون و صفحۀ موسیقی در ایران (۳)
* * *