شوخی با فیلمهای قدیمی در سینمای امروز ایران
گوزنی با کلاهِ قرمز!
(بخش اول)
فیلم «گوزنها» را بهترین کار «مسعود کیمیایی» و بازی «بهروز وثوقی» میدانند. کمتر کسی از ماست که این فیلم یا بخشهایی از آن را ندیده باشد.
اگر در یک همهپرسی بخواهیم «تکیهکلام» یا جملهای که از زبان بازیگران فیلمهای ایرانی گفته شده و هنوز بهیاد دارند نام ببرند بدون شک جملههایی از گفتگوهای فیلم «گوزنها» یکی از آنهاست. کم نشنیدهایم از زبان مردم کوچه و بازار که در گفتوشنودهای روزمرۀ خود برای بیان مقصود از این جملات به گوشآشنا استفاده میکنند.
اهل فن و سینما اما با ذوقی که دارند گاهی از همین آشنایی مردم به آن جملات و تکیهکلامها بهره میگیرند و در فیلمهای خود گریزی به حافظۀ تماشاگر میزنند و با بازگو کردن همان چند جملۀ مشهور حس و حالی از قبل شناخته شده را به ببینده انتقال میدهند.
در این شیوه و ترفند جدا از جملهها و تکیهکلامها، یکی هم موسیقی متن و یا صحنهای مشخص از فیلم است که به کار گرفته میشود. نمونۀ آن مثلا «پلان سفره» در همین فیلم «گوزنها». آنجا که «سید رسول» [بهروز وثوقی] و «قدرت» [فرامرز قریبیان] به شادنوشی نشستهاند و به سلامتی هم ته استکانهایشان را به هم میزنند.
در سومین بخش از نمونههای «شوخی با فیلمهای قدیمی در سینمای امروز ایران»، صحنهای از نخستین فیلم «کلاه قرمزی و پسرخاله» را میبینیم که پس از گذشت بیست سال از نمایش «گوزنها»، فضای اتاق و سفرۀ «دواخوری» در آن بازسازی شده است.
گفتوگویی که در این صحنه میشنویم هم ترکیب چند جمله از زبان «سید رسول» در سه صحنۀ مجزا از فیلم «گوزنها»ست که حتما بهگوش شما هم آشناست.
* * *