در جبعۀ موسیقی زیر چند ترانه با صدای «منوچهر سخایی» را به انتخاب راوی این حکایت میشنوید. ترانههایی کمتر شنیده شده که در شعر و آهنگ، وزن و وقار خاص خود را دارند و به نظر من بخشی از اعتبار موسیقی پاپ ایران هستند.
«به صحراهای بینام و نشون رفت . . .»
عمر موسیقی پاپ در ایران به بیش از پنجاه سال میرسد. آغازگران این نوع موسیقی از جمله «حمید قنبری» (که به آن میگفت: موسیقی نشاط انگیر)، «جمشید شیبانی» و نامآشناترینشان «ویگن» بود.
«منوچهر سخایی» هم یکی از نامهاییست که در «حلقۀ اول از خوانندگان پاپ در ایران» جا دارد. گرچه امروزیها این رزوها او را با ترانههایی از دورۀ دوم فعالیت دوبارهاش میشناسند و بیشتر با «کلاغها» و «لب دریا». [+]
امروزیها که میگویم یعنی سی تا چهل سالههایمان که سنشان به عمر انقلاب اسلامی ایران است. کمی بزرگترها اما «منوچهر سخایی» را با «پرستو» و «کالسکۀ زرین»؛ و برای بهیاد آوردن او در کسوت «خبرنگار پارلمانی روزنامۀ کیهان» باید سن و حافظهای بیشتر از اینها داشت. گمان نکنم آنهایی که عمرشان به خواندن گزارشات او را در کیهان آنسالها قد بدهد اهل اینترنت و وبگردی و خواندن این مطلب در وبسایت باشند.
امروز (هشتم اردیبهشت ۱۳۹۰) همراه با انتشار خبر درگذشت او در سایت و رسانههای خبری ایرانیان، کم و بیش از سال تولد و کارنامۀ هنری او به عنوان خوانندۀ ترانههای پاپ گفته و نوشته شد. در واقع چیز زیادی برای گفتن باقی نمانده و من که راوی حکایت باقی هستم هر چه از ایندست بگویم تکرار مکررات است که در حوصلۀ شما نیست.
از آنجا که اما صدا و ترانههای «منوچهر سخایی» برای من جا و خاطرههای خاص خود را دارد دوست داشتم به یاد او چند ترانۀ قدیمی و کمتر شنیدهاش را با علاقمندان به صدای این خواننده تقسیم کنم. خاطرهای هم از ایامی که «خبرنگار پارلمانی روزنامه کیهان» بود مینویسم تا بشود باقی حکایتی که بقیه به تکرار میگویند و شما اینروزها مکرر در اینجا و آنجا خوانده و میخوانید.
حکایت مقالهای است بهقلم او که در آن از «خیام نیشابوری» اعادۀ حیثت کرده بود و برخلاف معمول، در صفحۀ اول کیهان چاپ شد و باقی قضایا. این حکایت برگرفته از کتاب خاطرات دکتر «مصطفی مصباحزاده» موسس «روزنامه کیهان» است به تحریر منصوره پیرنیا که در آمریکا بهچاپ رسیده و منتشر شده است.
«منوچهر سخایی»، قبل از آنکه به هنر روی بیاورد و خوانندهای بهنام شود، خبرنگار پارلمانی کیهان بود و گاهی مطالب هنری هم مینوشت از جمله وقتی که فیلم «خیام» از ساختههای بازاری هالیودی به ایران آورده و بر روی اکران سینما رکس تهران رفت.
«سخایی» که به اهمیت ادبی، ملی و میهنی خیام توجه دارد نقدی مینویسد که در صفحه اول «کیهان» منتشر میشود. در این فیلم کارگردانان و فیلمسازان هالیوود، زندگی شاعر و متفکر ایرانی را از دید ظاهری و زود گذر دنیا نگریسته و بیتوجه به اعتقادات و دروننگری عرفانی او، زندگی «خیام» را بر پرده سینما مجسم کرده بودند. می و معشوق و باده ناب و رقاصان حرمسرا و ولنگاری و عشرتطلبی، تم اصلی فیلم بود.
دکتر «مهدی سمسار» [سردبیر وقت روزنامه کیهان]، که دیدی روشنفکرانه و آگاه و ملی داشت و به اهمیت فرهنگی و احتماعی موضوع کاملا واقف بود علاوه بر چاپ مقالۀ «سخایی»، صفحۀ فرهنگی روزنامه را قوت بیشتری بخشید و به مسائل فرهنگی روز توجه زیادتری نشان داد.
«سخایی»، در آن مقاله مینویسد: چگونه هالیوود مفاخر ملی ما را به تمسخر میگیرد؟ و ارزشهای فرهنگی ما بازیچه دست بیگانگان شده است.
چند روز پس از انتشار مقاله، فیلم از روی اکران برداشته میشود، دکتر «مصباحزاده» [صاحب و مدیر موسسۀ کیهان] «سخایی» را به دفتر خود میخواند و میگوید: «این مقاله سبب شده است صاحبان سینماهای رکس و چند سینمای وابسته با آن، آگهیهای خود را از کیهان قطع کنند و روزنامه زیان مالی فراوان دیده است.»
اما چند روز بعد در حالی که «سخایی» منتظر بود، عکسالعمل منفی نوشتن مقاله ادامه پیدا کند و شاید از کار بیکار شود، دکتر «مصباحزاده» از سردبیر میخواهد «سخایی» را تشویق و به او پاداش بدهد تا بیشتر از آننوع مقالات بنویسد و وزارت کشور نیز اجازۀ نمایش فیلم «خیام» را در سینماهای سراسر ایران لغو میکند. [کیهان از هیچ تا کهکشان، منصوره پیرنیا، انتشارات مهر ایران، مریلند آمریکا، ص. ۱۰۲]
* * *