در وبسایت و یا وبلاگهایی که به شکلهای گوناگون، مقولهی «کتاب گویا» را پیش میبرند، غالبا این نام نویسندگان معروف و شناختهتر است که بهچشم میخورد، و از میان آثار این شاعر یا نویسندگان، معمولا آثار مشهور و همهآشناتر آنهاست که اجرا و ارائه میشود. داستان کودکان اما جایش خالی است و بهنظر میرسد یا این بخش از ادبیات ما چندان به جد گرفته نمیشود؛ و یا شاید امکان و توانایی اجرای قابل قبولی از ایندست داستانها برای مجریان فراهم نیست.
با این برداشت و دریافت بود که در این سایت، پیشقدم اجرای داستان کودکان شدیم و در کنار آثار ارزنده و مطرحی که تا بهحال اجرا و ارائه شده است، نمونهای از این نوع ادبی را نیز به محموعهی حاضر اضافه کردیم. باشد که آغازی برای پرداخت و توجه به اهمیت مقولهی ادبیات کودکان بشود، و در آینده نیز در کنار آثار تثبیت شدهی بزرگان و نامآوران عرصهی ادبیات فارسی، باز هم شاهد حضور و اجرای داستانهای کودکان باشیم. پس اولین کار را با کاری از «منوچهر احترامی» شروع میکنیم.
«منوچهر احترامی»، [متولد ۱۶ تیر سال ۱۳۲۰]، رشتهی ادبی را در مدرسهی دارالفنون خواند؛ حقوق را در دانشکدهی حقوق، و رشتهی قضایی را در دانشگاه تهران. وقتی درگذشت [۲۲ بهمن ۱۳۷۸] بازنشستهی سازمان مرکز آمار ایران بود.
اولین مطلب طنزی که برای مجلهی «توفیق» میفرستد، چاپ میشود. شانزده، هفده سالش بوده. بعد در «تهرانمصور» و «فردوسی» و «گلآقا» و مدتی هم در رادیو ـ تلویزیون و برنامههای «صبج جمعه»، و «شما و رادیو».
«کیومرث صابری» [گلآقا]، گویا جایی نوشته: «به نثر و شعر او رشک میبرم.» و «ابوالفضل زرویی نصرآباد»، قصاید او را بهقوت قصاید کلاسیک ایران و طنزش را از بهترین و ماندگارترین نوشتهها میداند.
منوچهر احترامی را بیشتر اما از بابت قصههایی که برای کودکان نوشته میشناسیم. و شناختهترین از همهی آنچه که نوشته شاید «حسنی نگو یه دسته گل» با مطلع معروف و آشنای: «توی ده شلمرود ـ حسنی تک و تنها بود»، و باز با همین زمینه و زبان، قصههای: «حسنی ما یه بره داشت»، «تخممرغ و فرفری» و «دزده و مرغ فلفلی».
فایل شنیداری پایین همین صفحه، اجرای رادیویی داستان «دزده و مرغ فلفلی» نوشتهی «منوچهر احترامی» و اولین کار «کانون فرهنگی اکسریون»، در حوزهی قصهی کودکان است.
راویت این قصهی شنیدنی را از زبان «پروین محمدیان»، و اجرای نقش فلفلی را در این داستان، با صدای «شهرام ایرجینیا» خواهید شنید.
* * *