منوچهر سخایی: شیدای که‌ای!؟

منوچهر سخایی شیدای که ای

شیدای که‌ای؟
شعر: صائب تبریزی
ویلون: پرویز یاحقی
خواننده: منوچهر سخایی

ای جهانی محو رویت، محو سیمای که ای؟
ای تماشاگاه عالم، در تماشای که‌ای؟

عالمی را روی دل در قبله ابروی توست
تو چنین حیران ابروی دلارای که‌ای؟

شمع و گل چون بلبل و پروانه شیدای تواند
ای بهار زندگی آخر تو شیدای که‌ای؟

نعل در آتش ز سودای تو دارد آفتاب
ای سمن سیما تو سرگردان سودای که‌ای؟

چون دل عاشق نداری یک نفس یک جا قرار
سر به صحرا داده زلف چلیپای که‌ای؟

تلخی زهر از حلاوت‌های عالم می‌کِشی
چاشنی‌گیر لبِ لعل شکرخای که‌ای؟

چشم می‌پوشی ز گلگشتِ خیابان بهشت
در کمینِ جلوه‌ی سروِ دلارای که‌ای؟

نشکنی از چشمه‌ی کوثر خمار خویش را
از خمارآلودگان جام صهبای که‌ای؟

نیست غمازی طریق عاشقان پرده‌پوش
ورنه صائب خوب می داند که رسوای که‌ای

* * *

مرضیه: شبهای مستی

مرضیه شبهای مستی

شبهای مستی
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده:‌ مرضیه

من عاشق می‌نوشم
می‌سوزم و خاموشم
شبها در میخانه افتاده و مدهوشم
بار عشق یاری بُوَد به‌دوشم

تا من به تو دل بستم، فارغ ز جهان هستم
من رند خراباتم،‌ منعم مکُن ار مستم

در خلوت تنهایی، با مایی و بی‌مایی
در پرده‌ی پندارم پنهانی و پیدایی
امشب فارغ بینی ز عقل و هوشم

دور از رخ دلدارم، آشفته دلی دارم
چون چشم فسونگرش
مخمورم و هوشیارم

هستم چو به میخانه
غم گو نکند خانه
من بی‌دل و، دل باشد
بر گیسوی جانانه

در عالم ما هم خبری باشد
در سینه‌ی ما هم شرری باشد
مشکن دل ما را به دل‌آزاری
در ناله‌ی ما هم اثری باشد

* * *

حمیرا: هدیه‌ی عشق (گلهای رنگارنگ ۴۶۰)

حمیرا گلهای رنگارنگ ۴۶۰

هدیهٔ عشق
گلهای رنگارنگ ۴۶۰
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: حمیرا

* * *
مثلث هنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی، حمیرا

* * *

دلکش: پر بسته

دلکش پر بسته

پر بسته
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: دلکش

نه کسی آید به برم، نه ز کس باشد خبرم
به خدا هر جا گذرم تو جلوه‌گری
سوی تو آورده دلم، به بلا خو کرده دلم
ز غمت پرورده دلم ای رشک پری
به خدا دلخواه منی، به شب من ماه منی
ز چه رو جانکاه منی، صبرم ببری
تو مرو از محفل من، دل من شد قاتل من
تو مجو از این دلِ من دیوانه تری

چون برق بلایی در خرمن مایی
به بلا کشی‌ام چو بیایی
از آفت جانم دوری نتوانم
تو بگو، تو بگو چه بلایی

نقشِ رُخت نرود نفسی از یادم
از چه به گوشِ دلت نرسد فریادم
چو برای تو زنده منم
به هوای تو زنده منم

تا کی عاشقِ زار بلاکشِ تو
بسوزد از غم عشق و از آتشِ تو
|دردا دل به تو بستم و غافل از این
که آتشین بود این عشقِ سرکشِ تو

خونم را می‌ریزی
تو با رقیب من آمیزی
ز من چو بخت من بگریزی
ز آه من نمی‌پرهیزی

ماه منی تو آرزوی دلخواه منی
اگر چه عشق جانکاه منی
جدا ز من کجایی
گر نفسی به درد بی‌کرانم برسی
نمی‌دهی دل خود به کسی
اگر چه بی وفایی

* * *

error: Content is protected !!