مثلث هنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی و حمیرا

پرویز یاحقی بیژن ترقی حمیرا برنامه گلهای رنگارنگ

از مثلث‌های هنری مشهور در عالم ترانه‌سرایی، یکی هم جمع سه نفره‌ی «پرویز یاحقی» [آهنگ‌ساز]، «بیژن ترقی» [ترانه‌سرا]،‌ و «حمیرا» [آوازخوان]، بود. از نتایج کار گروهی این جمع، یکی هم آن چند برنامه‌ی «گل‌های رنگارنگ» بود که در نزد اهل نظر جلوه‌ای یافت و پسند عام و خاص واقع شد.

از «بیژن ترقی»، «پرویز یاحقی» و «حمیرا» در این سایت:

حکایت ترانه «باغ گل» به روایت «حمیرا»
مثلث هُنری: پرویز یاحقی، بیژن ترقی و حمیرا
حکایت ترانه «صبرم عطا کن» به روایت «بیژن ترقی»
حکایت ترانه «کعبهٔ دلها» به روایت «بیژن ترقی» و «الهه»
حکایت ترانه «بهار دلنشین» (بنان) به روایت «بیژن ترقی»
بیژن ترقی، پرویز یاحقی: اجرای زنده‌ی ترانه‌ی «رقص پروانه»
حکایت ترانه «بگو که هستی» (دلکش) به روایت «بیژن ترقی»
حکایت تصنیف «از خون جوانان وطن» (الهه) به روایت «بیژن ترقی»

* * *

رقص پروانه (بیژن ترقی، پرویز یاحقی، تاجیک)

امروز (۲ فروردین) ۵۹ سال از اجرای ترانه «رقص پروانه» می‌گذرد. آهنگی در مایه‌ی ترانه‌های مردمی با صدای تاجیک که شعرش از بیژن ترقی و آهنگش را پرویز یاحقی ساخته بود. به قول حافظ «تو عمر خواه و صبوری» تا سال آینده در چنین روزی از شصت‌سالگی این ترانه برایتان بنویسم.

ادامه خواندن رقص پروانه (بیژن ترقی، پرویز یاحقی، تاجیک)

حکایت ترانه «باغ گل» به روایت «حمیرا»

بیژن ترقی حمیرا

«. . . شما نمیدونید که پرویز یاحقی و بیژن ترقی چقدر همدیگه رو دوست داشتند. من می‌تونم به اینها لقب مولانا و شمس تبریزی بدم. اینقدر که اینها عاشق و معشوق هم بودند.

ادامه خواندن حکایت ترانه «باغ گل» به روایت «حمیرا»

پوران: تکدرخت (مجموعه ترانه‌ها)

«طوفان از من چه شاخه‌ها شکسته»
(پیشینۀ ترانۀ «تکدرخت» و ریشه‌های آن)

ادامه خواندن پوران: تکدرخت (مجموعه ترانه‌ها)

مهر آفرین (نواب‌ صفا، پرویز یاحقی، الهه)

پرویز یاحقی الهه

در اینجا ترانه‌ای می‌شنویم به‌نام «مهر آفرین» [. . .] آهنگ گوش‌نواز پرویز یاحقی، صدای خاطره‌انگیز الهه و شعر زیبای اسماعیل نواب صفا.

الهه، ترانهٔ مهر آفرین را در روز ۱۳ بهمن ماه ۲۵۱۹ شاهنشاهی [۱۳۳۹ خورشیدی] اجرا و ضبط کرده. [برگرفته از: صحبت گوینده در معرفی ترانه، پیش از پخش آن.]

مهرآفرین
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: الهه

تو ای عشق من، امیدِ شادی‌افزای من
دنیای من، رویای من، رفتی وفا نکرده
(بی‌وفا کسی غنچه را ز شاخه جدا نکرده)

شبی همچو  اشک سوزانم کنارم بیا
ترسم تو را این ناله‌ها سوزد خدا نکرده
(بی‌وفا کسی غنچه را ز شاخه جدا نکرده)

تو پرورده‌ی اشک و آه منی، تو را عشق من آفریده
بنازم به عشقی که نقش تو را بدین لطف و خوبی کشیده
تویی جلوه‌گر در دل و جان من، تو را همچو بُت می‌پرستم
تو عشق هنر آفرین منی به امید تو زنده هستم

ای لعل تو، نوش من، غارتگر هوش من
نام تو ترانه‌ی من، عشق تو بهانه‌ی من
در مستی و هوشیاری، ما را نگران داری

از دست غمت نرهم، عشق تو به کس ندهم
به عشقت وفادارم به‌خدا، وفا را خریدارم به خدا

تو دیر آشنا! رفتی چرا کامم روا نکرده
گل ناز من، طناز من، بازا جفا نکرده

* * *

حکایت ترانه‌ی «مرا ببوس» از آغاز تا امروز

مرا ببوس

در سرنوشت یک ملت، و در تاریخ هنر، گاه اثری چنان روح زمانه را تصویر می‌کند، و چنان حس و جان مردمان را بیان می‌کند که به‌عنوان جزئی پایدار از فرهنگ و تاریخ یک ملت، همواره برجا می‌ماند. ترانۀ «مرا ببوس» چنین بود. دو نسل از جامعۀ ما، درد و حزن و اندوه و شکست و مرگ خود را با ترانۀ «مرا ببوس»، و با صدای حسن گلنراقی گریستند.

ادامه خواندن حکایت ترانه‌ی «مرا ببوس» از آغاز تا امروز

مرضیه: ناله شبگیر (ای شب)

مرضیه ناله شبگیر ای شب

 

ناله شبگیر (ای شب)
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه

چون زلف نگاری، ای شب!
بس تیره و تاری، ای شب!
پایان تو نداری، ای شب!
ای شب که چو بختم تاری
چون طالعِ او بیداری
مرموزی و پُر اسراری

تا غرق گناهی، ای شب!
این گونه سیاهی، ای شب!
بر ناله‌ی شبگیر من
هر شب تو گَواهی ای شب!

امشب چو کنارش باشم
یارم شد و یارش باشم
مرو، مرو ای شب!

چَشمم به حبیبم باشد
شادی چو نصیبم باشد
مرو، مرو ای شب!

با من دمساز آمد
بازآمد بازآمد
چون صبح روشن

روزم باشد خُرم
رو پنهان کُن ای غم
از کلبه‌ی من

خوشا عاشق شدن، دیوانه گشتن، بی‌قراری
به دلداری رَسیدن بعد عمری انتظاری
خوشا شب با لب مِی‌گون یاری، میگساری
خوشا با دلبری، افسونگری، شب‌زنده‌داری

* * *

مرضیه: طاوس

مرضیه طاوس

 

طاوس
در کنار گُلبنی خوشرنگ و بو، طاوس زیبا
با پَر صد رنگِ خود مستانه زد چتری فریبا
از غرورش هرچه من گویم یک از صدها نگفتم
نکته‌ای در وصفِ آن افسونگر رعنا نگفتم

تاج رنگینی به سر داشت
خرمنی گُل جای پَر داشت
در میان سبزه، هر سو
مست و پاورچین گذر داشت
هر زمان بر خود نظر بودش سراپا
نخوتش افزون شد از آن چتر زیبا
بی‌خبر از کار دنیا

من که خود مفتون هر نقش و جمالم
هر زمان پابند یک خواب و خیالم
خوش بُدم گرم تماشا
چو شد ز شور او فزون غرور او
پای زشتش شد هویدا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

چو غنچه بسته شد
پرش شکسته شد
تا بدید آن زشتی پا
هرکسی در این جهان،
باشد اسیر زشت و زیبا

من همان طاوس مستم
چتر خود نگشاده بستم
یک جهان ذوق و هنر هستم
ولی با صد دریغا
سینه‌ایی بی‌کینه دارم
روح چون آیینه دارم
گنج شعر و شور و حالم
این همه نقدینه دارم
جلوه‌ی آن مرغ شیدا، گفته‌ی جان‌پرور من
پایِ آن طاوسِ زیبا، هستیِ رنج‌آور من

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

حمیرا: برای «روح‌انگیز»

حمیرا برای روح انگیز

حمیرا روح انگیز پرویز یاحقی

دل خون شد از امید و . . . (برای روح‌انگیز)
شعر: هلالی جغتایی
تنظیم و اجرا: پرویز یاحقی
خواننده: حمیرا

دل خون شد از امید و نشد یار، یار من
ای وای بر من و دل اميدوار من
ای سيل اشک خاک وجودم به باد ده
تا بر دل كسی ننشيند غبار من
از جور روزگار چه گويم كه در فراق
هم روز من سيه شد و هم روزگار من
زين پيش صبر بود دلم را،  قرار نيز
يا رب كجا شد آن همه صبر و قرار من؟
نزدیک شد كه خانه‌ی عمرم شود خراب
رحمی بكُن! ورنه خرابست كار من
گفتی برو هلالی و صبر اختيار كُن
وه چون كنم؟ كه نيست به كف اختيار من

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *

error: Content is protected !!