داریوش رفیعی ـ الهه: ملکه گلها

داریوش رفیعی الهه ملکه گلها

ملکه‌ٔ گلها
شعر:‌ کریم فکور
آهنگ:‌ مجید وفادار
خوانندگان:‌ داریوش رفیعی و الهه

عشقت ای گُل خندان، کرده به پا شور و نوا در دلِ من
بازآ تا که بسازد دستِ وفا قلبِ تو را مایل من
باز آن ملکه‌ی گلها، غمِ دلِ ما را درمان سازد
شادم از آن گُلِ رویش، که خرمن مویش پنهان سازد
یادِ لعلِ خندان، دو دیده‌ی عاشق را گریان سازد
دردا سیلِ اشکم بنای امیدم را ویران سازد

خوش بود جوانی، عشق و زندگانی، با آن یار جانی

سازد عروسِ بهاری در عالم یاری محزونم
دارم ز دیده‌ام سیلی ز دوری لیلی، مجنونم
بشنو ترانه‌ی بلبل ز غم رُخ گل در این چمن
دارد گله‌ی فراوان ز عشوه‌ی خوبان این قلب من

در فراق روی تو ای پری، جان سوزد غم دل من
بی تو باشد در بزم زندگی اشک و خون، می و گُل من
از دیدارِ آن لعلِ ارغوان گُل شرم آرَد به چمن
تابِ موی تو، حالِ روی تو بُرده تابِ دلِ من

سوز عاشقان، ناز گُلرخان، راز دلبری می‌کُند عیان
یک تبسم از آن دو لب بُتا می‌کشاند از قلبِ عاشقان آه
بختم در جدایی ز غم تو برگشته چون مژگانت
بُرده خوابِ شیرین ز دیده‌‌ی بیدارِ من چشمانت
آه در قلبِ سنگ تو هرگز آه سوزانم نکُند اثری
وای بر من و عشق من گر بعد از این شام غم نبود سحری
خندد بر این دل شیدا ملکه‌ی گلها چون جام می
ساقی از آن می باقی روانه کن جامی بر سوی وی

شادم زآنکه یکدم سر مرا دامان او بالین است
با این عشق و مستی به عاشقان زندگانی شیرین است

* * *
مثلث هنری: مجید وفادار، داریوش رفیعی، الهه

* * *

پوران: فرشته امید من

پوران فرشته امید من

فرشته امید من
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: پوران شاپوری

ای کبوتر سفید من دل به که بستی!؟
ز من چرا شدی جدا،‌با که نشسته‌ای!؟
تا خاطره‌ی عشق مرا زنده کُنی
با زمزمه‌ی شوق و طرب به لانه بازآ
تا بار دگر بر رُخ من خنده کُنی
ای رفته به قهر از برِ من، به خانه بازآ

گرچه از برم نهانی
در نگاهِ دل عیانی
عاشقِ کسی نبوده‌ای
حالِ عاشقان چه دانی!؟

ای فرشته‌ی امید من ترکِ سفر کُن
مرا رها ز محنتِ عشقِ دگر کُن
چون نکهت گل روی سر باد سحر
بنشین و بیا، کُن گذری به کلبه‌ی من
در گلشنِ‌ دل ره نکُند مرغِ‌ دگر
تا مانده ز تو بال و پَری به کلبه‌ی من

ای امید زندگانی
از چه در بَرم نمانی!؟
عاشقِ کسی نبوده‌ای
حالِ عاشقان چه دانی!؟

* * *

الهه: خنده خنده

الهه خنده خنده

خنده، خنده
شعر: کریم فکور
آهنگ: مجید وفادار
خواننده: الهه

خنده،‌ خنده،‌ خنده، شد بر لبت زیبنده
گویی که لبخند تو آتش به جان افکنده
شد کار من شب و روز ناز تو را کشیدن
دانی دلم چه خواهد؟ شهد از لبت چشیدن
از تو به یک اشاره، از ما به سر دویدن

دیده، دیدد، دیده، چون روی تو ندیده
چشمان تو چه خواهد از این دل رمیده
این جان که روزگاری بار غمت کشیده
در سایه‌ی تو ای سرو، چون سبزه آرمیده
دور از لب تو ای یار، آخر به لب رسیده

دسته، دسته، دسته، گل بر سرت نشسته
دردا که چشم مستت قلب مرا شکسته
آسان دهد گواهی بر حال زار و خسته
اشکی که در دو چشمم دور از تو هاله بسته
بازا که رشته‌ی جان بی‌تو ز هم گسسته

اجرای این ترانه را در فیلم «مردی که رنج می‌برد» در اینجا ببینید.

* * *

error: Content is protected !!