منوچهر سخایی: افسانه شب

منوچهر سخایی افسانه شب

افسانه شب
شعر: کریم فکور
آهنگ: سورن
خواننده: منوچهر سخایی

شد زمانه مست از ساغر شب فکنده نوری دختر شب
به خلوت تنهایی من
چرا نمی‌آیی به بَرم، ز موی تو آشفته‌ترم
فرشته‌ی رویایی من
من تنها، دل تنها، سرگرم رویاها
دورم از بزم طرب
در خلوت بنشینم، تا شمع بالینم
گوید افسانه‌ی شب

تا نوازی امشب قلبِ حزین
بیا و بر چشمم بنشین
بیا فدات جان و تنم
من اسیر مهر روی توام
شکسته‌ام، چون موی توام
ز دست تنهایی چکنم؟
باز امشب بیدارم تا یارم، تا یارم
باز آید خنده به لب
چون ساز افسونگر، با صوت جانپرور
خواند افسانه‌ی شب

* * *

منوچهر سخایی:‌ آخرین نامه

منوچهر سخایی آخرین نامه

آخرین نامه
شعر: کریم فکور
آهنگ:‌ سورن
خواننده: منوچهر سخایی

به تو یک شب نامه نوشتم که غم مرا چاره کُنی
ننوشتم نامه که آن را تو بخوانی و پاره کُنی
به تو یک شب نامه نوشتم که گویم رازِ نهان
چو نیامد از تو جوابی، شدم از غمِ دل به فغان
چشم من به ره بُوَد شب، همه شب
چرا کسی نیارد از تو خبری
اشکِ من به دیده‌ام حلقه زند
به هر کجا که یابم از تو اثری
آخرین ترانه‌ام را بشنو! بشنو این نوای هجران
آخرین نشانه‌ام آتش زن، نامه‌ام را بسوزان

* * *

منوچهر: جدایی

منوچهر جدایی

جدایی
شعر: تورج نگهبان
آهنگ: سورن
خواننده: منوچهر سخایی

هزارون گل در اومد، هزار پاییز سر اومد
دلم دریای خون شد، خبر از تو نیومد
جدا از تو جوونیم سر اومد
جوونی رفت‌و پیری از در اومد
می‌ترسم بی‌تو من تنها بمیرم
بمیرم روی ماهت را نبینم
خدایا، خدا یا چقدر سخته جدایی
می‌ترسم، می‌تر سم بمیرم تو نیایی
هزار پاییز سر اومد، هزارون گل در اومد
بهار رفت‌و خزون شد خبر از تو نیومد

* * *

error: Content is protected !!