باج
شعر و دکلمه: شهیار قنبری
آهنگ: فریبرز لاچینی
ترانهخوان: ستار
میسوزم و میسوزم، با زخم تو میسازم
با هر غزل چشمت، من قافیه می بازم
پیش از تو فقط شعرم معراج غرورم بود
ای از همه بالاتر، اینک به تو مینازم
این سفرهی خالی را، تو نانِ غزل دادی
ای پُر برکت گندم، من از تو میآغازم
من اهل زمین بودم، فوارهنشین بودی
با دستِ تو پیدا شد، بالِ همه پروازم
از شبنم هر لاله، اسب و کوزه پُر کردم
با عشق تو را دیدن، تا اوج تو میتازم
هیهای مرا بشنو، اسب و من و دل، خسته
من چاوش بیخویشم، با هقهق آوازم
راه سفر عاشق، از گردنهبندان پُر
نامردم اگر ازخون، این باج نپردازم
تهران، ۱۹۷۵
دریا در من، گزینۀ ترانههای شهیار قنبری، نشر نکیسا (آمریکا)، چاپ اول ۱۹۹۵، ص. ۷۸
* * *
این دکلمه ترانه در ساندکلود
* * *
دکلمه ـ ترانههای «شهیار قنبری» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *