منوچهر سخایی: کلاغها

منوچهر کلاغها

کلاغها
شعر: نوذر پرنگ
آهنگ: پرویز مقصدی
خواننده: منوچهر سخایی

غروبا که میشه روشن چراغها
میان از مدرسه خونه‌ی کلاغها (!)
یاد حرفای اون روزت میُفتم
که تا گفتی، به جون و دل شنُفتم

عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من

یادت میاد به من گفتی چیکار کُن!؟
گفتی: «از مدرسه امروز فرار کُن!»
فرار کردم من اون روز زنگِ آخر
نرفتم مدرسه تا سالِ دیگر

عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من

غروبه برمی‌گردن باز کلاغا
به یادم باز میاد اون کوچه‌باغا
هنوز تو اون کوچه، رو اون اقاقی
دلی که کنده بودیم مونده باقی

عجب غافل بودم من
اسیر دل بودم من
اسیر دل نبودم
اگه عاقل بودم من

* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید

* * *
یادمان «نوذر پرنگ» در این سایت:

از «اسب سُم طلا» تا «کلاغ پر سیاه»

* * *

error: Content is protected !!