۲۰ اسفند ۱۳۱۶ ـ ۲۲ مرداد ۱۳۸۵
«نوذر پرنگ» شاید برای بسیاری نام چندان آشنایی نباشد، ولی کمتر کسی است که ترانههایی که شعرش را او سروده نشنیده و یا بهخاطر نداشته باشد. «اسب سُمطلا»، «غروبا که میشه روشن چراغا» و مشهورتر از همهٔ اینها، آن چند خط ترانهٔ «تولد، تولدت مبارک».
اولین بار که تصویری از نوذر پرنگ دیدم، در مصاحبهاش با هفتهنامهٔ فرودسی بود. آن سال از آمریکا به ایران آمده بود و داستان خواندنی این سفر و گپوگفتی در بارهٔ شعر معاصر و گریزی به مقولهٔ ترانهسرایی او موضوع آن مصاحبه بود. از اشارهاش به دستکاری در آن بخش از ترانهٔ اسب سُمطلا [میترسم دیوونه بشوم، با آدماش جنگ بکُنم سر بشکُنم، یا تبر زین بردارم نیمهشبون خونهشونُ در بشکنم] تازه فهمیدم که او سرایندهٔ این ترانه است که با صدای ویگن مشهور شده بود. (آن مصاحبه را جایی دارم و در فرصتی باید پیدا و اسکن کنم و بگذارم اینجا)
و اما از شاعران معاصر بودهاند و هستند که از سر تفنن و یا برای تامین معاش در دورهٔ خاصی از زندگی دانشجوییشان شعری هم برای ترانهشدن سرودهاند. مثل: عمران صلاحی ، مینا اسدی و یا همین خود نوذر پرنگ که فنجون طلا و غزال و کلاغپر را برای ویگن، و آن چند خط «تولد، تولدت مبارک» معروف را به سفارش انوشیروان روحانی برای سالگرد تولید ماشین پیکان نوشت.
نوذر پرنگ اما در مقام «شاعر» هم خودش را چندان جدی نمیگرفت و به آن بیاعتنا بود. دو دفتر شعری که از او منتشر شده [آنسوی باد، فرصت درویشان] بیشتر به همت دوستان و دوستدارنش بوده تا خواست و کوشش خودش. این چند نمونه از ترانهسرودههای او را فعلا اینجا میگذارم تا در فرصتی که بتوانم آن را کامل کنم.
* * *