دلکش: یاد من کُن!

دلکش یاد من کن

یاد من کُن!
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: [علی] تجویدی
خواننده: دلکش

ز دردِ من بـسوزد سینه‌ی تو
شود غمگین دلِ بی‌کینه‌ی تو
نباشم تا به چشمِ خود ببینم
غبارآلوده آن آئینه‌ی تو

هرکجا رفتی پس از من
محفلی شد روشن از تو
یادِ من کُن
یادِ من کُن

هرکجا دیدی به بزمی
عاشقی با لب‌گَزیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

هرکجا سازی شنیدی
از دلی رازی شنیدی
شعر و آوازی شنیدی
چون شدی گرم شنیدن
وقتِ آه از دل کشیدن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

بی‌تو در هر گُلشنی
چون بلبلِ بی‌آشیان
دیوانه بودم
سر به هر در می‌زدم
وآنگه ز پا افتاده در
میخانه بودم

گر به کُنج خلوتی دور از همه خلق جهان
بزمی به‌ پا شد
واندر آن خلوت‌سرا پیمانه ها پُر از میِ
عشق و صفا شد

تا بشد آهسته شمعی کُنج آن کاشانه روشن
تا رسد یـاری به یـاری، تا فِتَد دستی به گردن
یادِ من کُن
یادِ من کُن

* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانه‌های ماندگار

* * *

error: Content is protected !!