مرضیه: دیدی که رسوا شد دلم

مرضیه دیدی که رسوا شد دلم

دیدی که رسوا شد دلم
شعر: رهی معیری
آهنگ: علی تجویدی
خواننده: مرضیه

دیدی که رسوا شد دلم،‌ غرق تمنا شد دلم

دیدی که من با این دلِ بی‌آرزو عاشق شدم
با آن همه آزادگی بر زلفِ او عاشق شدم

ای‌وای اگر صیاد من،
غافل شود از یاد من، قدرم نداند
فریاد اگر از کوی خود،
وز رشته‌ی گیسوی خود بازم رهاند

دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم

در پیشِ بی‌دردان چرا فریادِ بی‌حاصل کُنم
گر شِکوه‌ای دارم ز دل با یارِ صاحبدل کُنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فِتادم به راهی که پایان ندارد

از گُل شنیدم بوی او،
مستانه رفتم سوی او
تا چون غبارِ کوی او،
در کوی جان منزل کنم
وای ز دردی که درمان ندارد
فتادم به راهی که پایان ندارد

دیدی که رسوا شد دلم، غرق تمنا شد دلم
دیدی که در گرداب غم از فتنه‌ی گردون «رهی»
افتادم و سرگشته چون امواج دریا شد دلم

* * *

error: Content is protected !!