نه همزبانی، نه همنوایی
گلهای رنگارنگ ۳۸۵
شعر: رهی معیری
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: پوران شاپوری
نه همزبانی، نه همنوایی
تا به او بگویم ز عشقت حکایتی
نه مهربانی، نه چارهسازی
تا کُنم از سوزِ پنهان شکایتی
نوای منی، بینوای توام
بلای منی، مبتلای توام
شور و مستی، تویی! تویی!
نور هستی، تویی! تویی!
منم غباری به کوی تو
سرود منی، چنگ و عود منی
وجود منی، تار و پود منی
جام و ساقی، تویی! تویی!
عشق باقی، تویی! تویی!
منم که مستم به بوی تو
من که در دام هلاک افتادهام
من که چون اشکی بهخاک افتادهام
عاشقی، دیوانهای، افسرده جانم
بیدلی، بیحاصلی، بیآشیانم
من کیام؟ درد آشنایی
بی نصیبی، بینوایی
هر شب افسانهای دارد دلِ دیوانهی من
بشنو ای مرغ شب! راز من و افسانهی من
[رهی، تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
به اقبال شرر نازم، که دارد عمر کوتاهی]
شعر «آرزو گم کرده» سرودهی رهی معیری
* * *