شب و ساقی
شعر: بیژن ترقی
آهنگ: جواد لشکری
خواننده: مرضیه
شب آمد، ساقیِ زیبا
سر مینای می بُگشا
که غم کرده هلاکم
بیا حال مرا بِنگر
ببین چون عشق افسونگر
در افکنده به خاکم
بده به یادِ آن لبش، ساغرها
که بوسهها زنم لبِ ساغر را
بده از آن شرابِ پر جوش
که درد خود کُنم فراموش
با این دلِ سودایی
این عشق و این رسوایی
میروم نالهکنان با غم او شب به سر آرم
میروم تا به در میکدهها سر بِگُذارم
دارم به دل دردی، به لب آهی
آهی که ندارد اثری
دارم چو موی او سیهشامی
شامی که ندارد سحری
میروم نالهکنان با غم او شب به سر آرم
میروم تا به در میکدهها سر بِگُذارم
* * *