نامزدی
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: کامبیز مژدهی
خواننده: منوچهر [سخایی]
شنیدم رفتی و همسر گرفتی
خیال عاشقی از سر گرفتی
پرستو بودی و من دام عشقت
نشستی یک زمان و پَر گرفتی
شبی از بهر آرایش نشستند
کمون ابروانت را شکستند
به آن پیراهن تور عروسی
گلی را در حریر نقره بستند
میان شاخه گلهای دسته
عروسانه به تختی بَر نشسته
به جشن نامزدی یک حلقهی زر
بر انگشتِ بلورش حلقه بسته
همه دلگرم عشق و رقص و آواز
دلِ من میکُند سوی تو پرواز
به صد لبخندِ شرمآلوده گویی:
«که من رفتم، نمیآیم دگر باز»
* * *
یاد و خاطرهای از منوچهر سخایی
* * *