گیاه و سنگ نه، آتش
سروده و صدا: نادر نادرپور
موسیقی متن: کریم گوگردچی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۲
گیاه و سنگ نه، آتش
[به: پرویز سلطانی]
با شکوه شوربختیام،
با سرشت خاکی و طبیعت درختیام،
در کویر خشک غربت زمینیان
از سُلالهی نجیب آفتاب، زادهام.
با سکون سنگ و با تلاش باد
با شتاب آتش و شکیب آب، زادهام
زیر گنبد طلایی غروب،
دستها به سوی آسمان گشادهام
در جلال شامگاهی کویر
آخرین مسافر پیادهام.
ریشهی من درخت ـ این درخت پیر ـ
این کبیر سالخوردهی کویر
از عصارههای رایگان پُر است،
از عصارههای هر گیاه زنده، هر گیاه مُرده، هر گیاه نیمهجان پُر است.
ریشهی من درخت ـ این درخت پیر ـ
این دلیر سرکش کنارهگیر
از جوانی جوانهها
از طراوت ترانهها
از رسوب رودخانهها
از زلال نیلگون آسمان، پُر است.
میوههای تازهام، پرندگان کوچکند
قطرههای شبنمم، ستارگان روشنند
این پرندگان روز
این ستارگان شب
چون سر از شکاف سینهی فراخ من برآورند،
ارمغان دوستی، مرا
نغمههای نوتر و اشارههای خوشتر آورند.
باد، همچو مادری که از میان گیسوی سیاه دخترش
تار چندگانهی سپید را جدا کُند،
برگهای زرد را
از میان برگهای سبز من تکانده است.
آسمان، فراز شاخسار من
ـ نرمتر ز سینهی کبوتران ـ
مخمل کبود گسترانده است.
گرچه سختتر ز صخرهای گران
در مسیر گردباد سالیان
ماندهام هنوز و، ایستادهام هنوز،
دستها به سوی آسمان گشادهام هنوز،
لیکن آهن و گیاه و سنگ نیستم
بیخبر ز نام و ننگ نیستم
آتشم که شعله میکشم.
عاری از شتاب و عاجز از درنگ نیستم.
سالها گذشته است و چشم انتظار من
همچنان بهسوی آسمان گشاده است،
آسمان، مرا به معجزی بزرگ وعده داده است.
روزی از کنار من، مسافری گذشت
ـ رفت و برنگشت ـ
آسمان، مرا به بازگشت او نوید داده است.
نقش بسته این نوید خوش به لوح خاطرم
روز و شب در انتظار بازگشت آن مسافرم . . .
تهران ـ اول دی ماه ۱۳۴۲
از مجموعهی «گیاه و سنگ، نه آتش»
* * *
از دیگر سرودههای «نادر نادرپور» در این سایت
(صدای شاعر ـ متن اشعار)
* * *