رهآورد
سیاوش کسرایی
(صدای شاعر)
رهآورد
مسافر ز گرد ره رسیدهام
تمام راه خفته را به پا و سر دویدهام
صلابت و شکوه کوههای دور
نگاه دشتهای سبز
تلاش بالها
شکاف و رویش زمین پرورنده با منست
گل هزار باغ خنده با منست.
طلوع آفتاب بر ستیغ
برای دیدن گوزنهای تیزتک
ز صخرهها به سنگها پریدهام
فراز آبرُفتها
که آبی بنفشهها، ستارهایست
چکیده بر گلیم وحشی علف
نفسزنان و خسته، چتر بید واژگونه را
به روی سر کشیدهام.
تولد بهار را
به روی دست های جنگل بزرگ دیدهام
ز سینهریز رنگ رنگ تپهها
شکوفههای نوبرانه چیدهام.
کنون برابر تو ایستادهام
یگانه بانوی من ای سیاهپوش ای غمین
که مژده آرمت
بهار زیر و رو کننده میرسد
نگاه کن ببین.
غمت مباد و داغ دوریت مباد
که لالهها به کوه روشنند و رنگ بستهاند
که خارهای سبز سر کشند
دمی کنار این دریچه بالهای باز را در آسمان نظاره کن
ببین که لانهها دوباره از پرندگان تهیست
ببین کسی به جای خویش نیست!
اگر به صبر خو کنی
اگر که روزهای وصل را
به پرده همین شب سپیده نارسیده جستجو کُنی
بیارمت نویدهای سرخ گونهای
که من ز چرخریسک نهفته در پناه شاخهها و مه
به قعر درهها شنیدهام.
سیاوش کسرایی
از مجموعهی «تراشههای تبر»
● پانویس:
ـ شعر «رهآورد»، اولین بار با صدای خود شاعر در شامگاه شنبه ۲۳ مهر ماه ۱۳۵۶، (شب ششم از ده شب با شاعر ان و نویسندگان) در انجمن فرهنگی ایران ـ آلمان (گوته)، خوانده شد.
* * *
یادنامهٔ «سیاوش کسرایی» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *