شاعر
سیاوش کسرایی
(صدای شاعر)
شاعر
وقتی که چتر ترس گشودهست روی شهر
و دلهرهست آنکه به در میزند مُدام
نازکتراش خوردهترین طبع آدمی
شاعر
آیینه وجود چه تصویر افکند؟
از خیل زندگان
وقتی گرسنگیست که فریاد میکشد:
مادر! من نان میخواهم
شاعر،
گرسنهروحترین گرسنگان
شاعر،
گداترین گرسنهٔ نان حیات ما
در کوچههای فقر چه بانگی برآورد؟
وقتی که بوسه مزهٔ باروت میدهد
و جنگ جنگ جنگ
از جویبار خون
سیراب میکُند مزارع بی مهتاب را
شاعر که جنگجویترین فردی آدمیست
چه جنگی به پا کُند؟
وقتی که دست خستهٔ آزادی
روز نجات را
خط میکشد هماره به دیوار حبس خویش
شاعر،
آزادتر خلایق
باید چه حک کُند
بر گردهٔ زمان؟
ای دوست داشتن!
پنهانترین بهار ـ
آتش بکش، زبانه بکش، گل کُن عاقبت
باشد به بوی تو
بار دگر صبورترین مرغ این جهان
آواز سر کُند.
از مجموعهٔ «تراشههای تبر»
● پانویس:
ـ شعر «شاعر»، اولین بار با صدای خود شاعر در شامگاه شنبه ۲۳ مهر ماه ۱۳۵۶، (شب ششم از ده شب با شاعر ان و نویسندگان) در انجمن فرهنگی ایران ـ آلمان (گوته)، خوانده شد.
* * *
یادنامهٔ «سیاوش کسرایی» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *