کهن دیارا
نادر نادرپور (صدای شاعر)
کهن دیارا، دیار یارا! دل از تو کندم ولی ندانم
که گر گریزم کجا گریزم؟ وگر بمانم کجا بمانم
نه پای رفتن، نه تاب ماندن، چگونه گویم، درخت خشکم
عجب نباشد، اگر تَبرزَن، طمع ببندد در استخوانم
در این جهنم، گُلِ بهشتی، چگونه رویَد، چگونه بویَد
من ای بهاران! ز ابر نیسان، چه بهره گیرم که خود خزانم
به حُکم یزدان، شُکوهِ پیری مرا نشاید، مرا نزیبد
چرا که پنهان، به حرف شیطان، سپردهام دل که نوجوانم
صدای حق را، سکوت باطل، در آن دل شب، چنان فرو کُشت
که تا قیامت، درین مُصیبت، گلو فشارَد، غمِ نهانم
کبوتران را، به گاه رفتن، سر نشستن، به بام من نیست
که تا پیامی، به خط جانان، ز پای آنان، فرو ستانم
سفینهی دل، نشسته در گل، چراغ ساحل، نمیدرخشد
در این سیاهی، سپیدهای کو؟ که چشم حسرت، در او نشانم
اَلا خدایا، گرهگشایا! به چارهجویی، مرا مدد کن
بُوَد که بر خود، دری گشایم، غم درون را، برون کِشانم
چنان سراپا، شب سیه را، به چنگ و دندان، درآورم پوست
که صبح عریان، به خون نشیند، بر آستانم، در آسمانم
کهن دیارا، دیار یارا! به عزم رفتن دل، از تو کندم
ولی جز اینجا، وطن گزیدن، نمیتوانم نمیتوانم.
تهران ـ آدینه ۱۹ آبان ماه ۱۳۵۷
نادر نادرپور
از مجموعه اشعار «صبح دروغین»
* * *
از «نادر نادرپور» در این سایت:
● «خون و خاکستر» (صدای شاعر)
● ترانه: کهن دیارا (داریوش اقبالی)
● ترانه: دعا «زمین تر» (پوران شاپوری)
● ترانه: کتاب پریشان «اشک پدر» (محمدرضا شجریان)
● صدای شاعر (کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان)
● حکایت عکس روی جلد «چشمها و دستها» (روایت هادی شفائیه)
* * *