در مرور تاریخ ادبیات معاصر ایران و در حوزۀ شعر، آنجا که به نام زنان شاعر میرسیم، چند اسم مشخص وجود دارد که در جایگاه و اعتباری که دارند جای شک و شبهه نیست.
«پروین اعتصامی»، «فروغ فرخزاد» و «سیمین بهبهانی» نام سه شاعر پیوند خورده به تاریخ ادبیات معاصر ما هستند و البته مورد قبول همگان. آمیزهای از این سه شخصیت در شعر و زندگی، شاید عالمتاج قائممقامی باشد که «ژاله» تخلص میکرد. او آنجا که با «چرخخیاطی» گفتوگو میکند و با «سماور درد دل»، یادآور پروین است. در «دوری از فرزند»، فروغ را میماند و در «پیام به زنان آینده» و «اشتلم»، انگار که کنار سیمین ایستاده.
«ژاله»، سالها پیش از پروین و فروغ و سیمین بوده و سروده. «شوی»ش مردی نظامی و تفنگدار. مثل همسر پروین اعتصامی و به همان قیاس. مادر «پژمان بختیاری» هم بوده. گرچه همان یگانه فرزند را هم در کودکی از دامانش برداشته و «دور از او» بالیده، مثل فروغ. در نوآوری و ساخت و پرداخت غزلهایش اما اگر سیمین نیست، در «پیشگویی آزادی زنان»، خود اوست.
سرودههایش اول بار چهل سالی پیش [۱۳۴۵] در تهران، و به همت پسرش «پژمان» بهچاپ رسید. ادای دین پسر به مادری که سالها به ناحق از هم دور و جدا افتاده، و یا انداخته بودنشان. و این چهار سالی بعد از انتشار «تولدی دیگر» فروغ فرخزاد است. یعنی درست در زمانهای که ملاک شاعر زن بودن، مثل فروغ، شعر گفتن بود.
* * *
«دیوان ژاله» در دومین بار انتشارش باز در گونهای دیگر از «ادای دین» بهچاپ رسید، و این بار در گوتنبرگ سوئد و به همت «ناصر زراعتی». در پیشگفتاری که او بر این دیوان نوشته میخوانیم:
«مهر ماه ۱۳۷۸، در یکی از شهرهای آمریکا، مهمان دوستی بودم. . شبی، در کتابخانهاش، مجموعۀ شعری دیدم از شاعر معاصر، زندهیاد حمید مصدق و چون آنرا گشودم، چشمم افتاد به خط او که کتابش را به دوستمان تقدیم و آنرا برایش امضا کرده بود. معلوم شد یکی دو سال پیش، حمید مصدق نیز در همین شهر، مهمان این دوست بوده است. آنشب تا دیرگاه، سخن از آن زندهیاد بود و شعرهاش و خاطراتی که از او داشتیم. آخر شب، صاحبخانه فتوکپی کتابی را آورد و گفت: «حمید وقتی داشت میرفت، این کتاب را بهمن داد و در واقع، وصیت کرد که: هر طور هست، هرچه زودتر آنرا چاپ کن، زیرا اولا کتاب بسیار خوبی است، و ثانیا حالا حالاها امکان چاپش در ایران نیست.» . . . آنشب، تا صبح، برگهای فتوکپی شدۀ کتاب را خواندم و شعرهای زیبای «ژاله» را بارها مرور و بازخوانی کردم و لذت بردم. آنگاه، من هم با حمید مصدق که بیش از یکسال است از دنیای ما رفته همعقیده شدم و به اهمیت این کتاب و ضرورت چاپش پی بردم. فردای آنروز، وقتی نظرم را با دوستم در میان گذاشتم، خوشحال شد و گفت: «مرا از زیر دین آن مرحوم درآوردی.» آنگاه، نسخهای را که داشت در اختیارم گذاشت. من نیز بهاو قول دادم در کوتاهترین مدت، کتاب را چاپ کنم. از سفر که بازگشتم، تمام کارهایم را گذاشتم کنار و مشغول بازخوانی، تصحیح، حروفچینی و آماده کردن «دیوان ژاله» شدم. . . »
* * *
«ديوان ژاله» در دیماه ۱۳۷۸، از سوی کانون فيلم و کتاب در گوتنبرگ سوئد در پانصد نسخه به چاپ دوم خود رسيد؛ و سالی بعد از انتشار، تمام سرودههای این دیوان، به همراه مقالاتی بهقلم از جمله پژمان بختیاری و دکتر غلامحسین یوسفی، به شکل کتاب گویا با صدا و اجرای «پروین محمدیان» ضبط و در چند سیدی آماده و منتشر شد.
نمونهای از دکلمهٔ اشعار «دیوان ژاله» را با صدای «پروین محمدیان» بشنوید!
* * *