ترانه ـ سرودههای «ویکتور خارا»
ترجمۀ «احمد شاملو» و «محمد زرینبال»
دکلمه و صدای «مظفر مقدم»
در رود «ماپوچو»
در رود «ماپوچو» گربهها میمیرند. و آنها را در گونیهای سربسته در آب میاندازند.
اما در «پوبلاسیون»، با طوفان باران آدمها، سگها و گربهها. ـ همان جشن برپاست ـ در چنین مواقعی شاید بهتر باشد آدم خندهای سر بدهد و در میان لجن نوشابهای تدارک ببیند! جوانی در نقش کاپیتان نفیر کشان در آن میان قایق میراند. های! نجات دهیم، کودکان، میزها و دیوارها را. آسمان ما را نمیترساند، هر قدر که میخواهد ببارد. من بیشتر از آن دلتنگم نکُند کار بهجایی بکشد که موی سیاه من دیگر مرا در آغوش نکشد. تندبادها، آب خانهها را فرو میریزند اما آن کسی که کار میکُند از این واقعه نمیترسد. چه زیبا میشود اگر آنهنگام فرا برسد که بخندیم به آب و هوای خراب.
* * *
برگشت به صفحهٔ «ترانه ـ سرودههای ویکتور خارا»
* * *
آثار «احمد شاملو» در سایت «راوی حکایت باقی»
* * *