برگ بید
شعر: کریم فکور
آهنگ: محلی
خواننده: منوچهر سخایی و الهه
الهه:
گر سوی اصفهان افتد گذارم
بهترین هدیه را بهر تو آرم
هدیهی من بود یک فرش زیبا
که دهد جلوه بر کاشانهی ما
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
فرشی ببافم که تار و پودش رنگ دل من باشد
خواهم که طرحی چون هستی من پر سایهروشن باشد
باشد آنهم یادگار عشق دلافروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من
منوچهر:
به کاشان میرم میروم جای تو خالی
میخرم بهر تو یک تخته قالی
آورم فرشی از کرمان برایت
که زند بوسهها هر دم به پایت
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
این هدیه من به جام لبها شراب لبخند آرد
با خود نشانی از شیوههای دست هنرمند دارد
باشد آنهم یادگار عشق دلافروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من
الهه:
گر گذارم قدم به خاک تبریز
جام صبرم شود یکباره لبریز
فرش زیبایی از بهر تو آورم
تا بماند پس از من یادگارم
کاش خودم قالی ببافم ذره ذره، قطعه قطعه برای تو
بزنم دو طرح نو
برگِ بید و برگِ مو
فرشی ببافم که تار و پودش رنگ دل من باشد
خواهم که طرحی چون هستی من پر سایهروشن باشد
باشد آنهم یادگار عشق دلافروز من
یا بیفتد زیر پایت چون دل پر سوز من
* * *
از ترانههای دو صدایی در سایت راوی حکایت باقی
* * *