ترانهی آزادهام با آهنگی از ساختههای علی تجویدی و صدای هایده را آخرین اثر رهی معیری میدانند. رهی معیری که سالهای پایانی عمر خود را با بیماری سرطان درگیر بود یکی دو ماهی بعد از ضبط و اجرای این ترانه در ۲۴ آبانماه ۱۳۴۷ درگذشت.
ترانهی آزادهام بعدها در برنامهی گلهای رنگارنگ (شماره ۴۷۰) پخش شد. پرویز خطیبی که خود دستی در ترانهسرایی داشت در کتاب خاطراتی از هنرمندان که یادنوشتههای او از سالهای فعالیتش در مطبوعات و رادیو ایران است شب اجرا و ضبط این ترانه را چنین به یاد میآورد:
[. . . شنیدم علی تجویدی میخواهد آهنگی تازه از ساختههای خود را با صدای خواننده جدید ضبط کند. از ارکستر برای ساعت ده شب دعوت شده بود. برایم تعجبآور بود چون معمولاً ارکسترهای بزرگ رادیو ابرای ضبط برنامههای تازه از ساعت هفت عصر حاضر میشدند؛ چرا که ضبط یک ترانه ساعتها وقت میگرفت و گاهی حتی به روزهای بعد موکول میشد. خبر مهم دیگر این بود که رهی معیری هم میآید تا شاهد ضبط آهنگی باشد که شعرش از اوست. شب اعضای ارکستر آمدند و تجویدی مدتی اصل آهنگ را با آنها تمرین کرد. بعد خواننده جدید آمد؛ یک خانم خوشصورت و کمی چاق که بهنظرم میانسال آمد. ساعت نزدیک یازده شب بود که یک اتومبیل جیپ جلوی در استودیوی شماره هشت توقف کرد. رهی معیری مثل همیشه تمیز و مرتب از داخل آن بیرون آمد. دستمالی به دست داشت که سعی میکرد با آن نیمی از چهره اش را بپوشاند. آخر او از سرطان استخوان رنج میبرد و نمیخواست کسانی که چهره خندان و صورت باز شفافش را دیده بودند صورت تکیده و بیمار گونه او را ببینند. تازه ما متوجه شدیم که چرا ساعت یازده شب را برای اجرای برنامه موسیقی در نظر گرفتهاند. این تقاضای رهی بوده که نمیخواستهاست هنگامی به رادیو بیاید که دوستان و همکارانش هنوز مشغول کار هستند. با آمدن رهی که گویا همه انتظارش را میکشیدند ارکستر آماده نواختن شد و خانم خواننده اولین آواز آزمایشی خودش را خواند. ترانه آزادهام من در واقع آخرین ترانهی رهی معیری بود. ترانهای که با آن «هایده» متولد شد.]
برگرفته از کتاب: خاطراتی از هنرمندان، پرویز خطیبی، بهکوشش: فیروزه خطیبی، انتشارات معین، صفحه ۳۸۸ و ۳۸۰
علی تجویدی در شرح چگونگی خلق این اثر میگوید: رهی معیری نیمی از شعر ترانه را ساخته بود که بیمار شد. چند ماهی گذشت و من بارها برای تمام کردن این ترانه به او مراجعه کردم. او بر اساس حالاتی که به خاطر آن کسالت در وجودش بوده، بقیه را با سوز و حال بیشتری تمام کرد. (این بخش از حرفهای علی تجویدی را در جعبهی موسیقی بشنوید.)
با آن که همچون اشک غم بر خاک ره افتادهام من
با آن که هر شب نالهها چون مرغ شب سر دادهام من
در سر ندارم هوسی، چشمی ندارم به کسی،
آزادهام من.
با آن که از بیحاصلی، سر در گریبانم چو گل
شادم که از روشندلی، پاکیزهدامانم چو گل
خندانلب و خونینجگر، مانند جام بادهام،
آزادهام من.
یارب چون من افتادهای کو؟
افتادهی آزادهای کو؟
تا رفته از جانم برون سودای هستی
آسودهام، آسوده از غوغای هستی
گلبانگ مستیآفرین، همچون «رهی» سر دادهام من
مرغ شبآهنگم ولی، در دام غم افتادهام من
خندانلب و خونینجگر، مانند جام بادهام،
آزادهام من.
* * *
از «رهی معیری» در این سایت:
«رهی معیری» کاروانسالار ترانهسرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانهها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»
* * *