قلب مادر
شعر: ایرج میرزا
غزلخوان: حسن شهرستانی
در اوایل دهۀ پنجاه، تماشاگران برای اولین بار با نام، چهره و صدای «جوانی خراباتی» به اسم «حسن شهرستانی» آشنا شدند که در نمایش «آسید کاظم» به کارگردانی «محمود استادمحمد»، نقش «مهدی غزلخوان» را اجرا میکرد.
فضای نمایش «آسید کاظم»، قهوهخانهای در جنوب شهر تهران آن روزها بود، و زبان گفتار بازیگران، برگرفته از زبان مردم کوچه و بازار و محور نمایش را بازی «ترنا» [Torna] که یکی از بازیهای سنتی قهوهخانههای تهران در ماه رمضان بود و هست، شکل میداد.
«حسن شهرستانی» که خود نیز در نزد جماعت «ترنا باز» و قهوهخانه رو شهرتی داشت، مبتکر سبکی از غزلخوانی بود که بعدها با عنوان «غزل خراباتی» شناخته و معروف شد.
غزلی که «مهدی غزلخوان» [حسن شهرستانی] در آن بخش از نمایشنامۀ «آسید کاظم» خواند، چنان به دل مردم نشست و مقبولیت عام یافت که او بعدها یکی دو نوار کاست «غزل خراباتی» با صدای خود اجرا و منتشر کرد. اجرای شعر «قلب مادر» از «ایرج میرزا» یکی از آن غزلها بود.
داد معشوقه به عاشق پیغام
که کُند مادرِ تو با من جنگ
هر کُجا بیندم از دور کُند
چهره پر چین و جبین پُر آژنگ
با نگاهِ غضب آلود زند
بر دلِ نازکِ من تیرِ خدنگ
مادر سنگدلت تا زندهست
شهد در کامِ من و توست شَرنگ
نشوم یکدل و یکرنگ تو را
تا نسازی دلِ او از خون رنگ
گر تو خواهی به وصالم برسی
باید این ساعت بیخوف و درنگ
روی و سینۀ تنگش بدری
دل برون آری از آن سینۀ تنگ
گرم و خونین به منش باز آری
تا بَرد ز آینۀ قلبم زنگ
عاشقِ بیخرد ناهنجار
نه، بل آن فاسقِ بیعصمت و ننگ
حُرمتِ مادری از یاد ببُرد
خیره از باده و دیوانه ز بنگ
رفت و مادر را افکند به خاک
سینه بدرید و دل آورد به چنگ
قصدِ سرمنزلِ معشوق نمود
دلِ مادر به کفش چون نارنگ
از قضا خورد دمِ در به زمین
و اندکی سُوده شد او را آرنگ
وان دل گرم که جان داشت هنوز
اوفتاد از کف آن بیفرهنگ
از زمین باز چو برخاست نمود
پی برداشتن آن آهنگ
دید کز آن دل آغشته به خون
آید آهسته برون این آهنگ:
«آه دست پسرم یافت خراش
آح پای پسرم خورد به سنگ»
* * *
لینکهای مرتبط با مطلب در این سایت:
تاریخچهٔ قطعهٔ «قلب مادر» سرودهٔ «ایرج میرزا»
«تُرنا»، یادگاری مانده از ماه رمضانهای سالهای دور (بخش اول)
«تُرنا»، یادگاری مانده از ماه رمضانهای سالهای دور (بخش دوم)
* * *
نام و یاد «مادر» در ترانههای ایرانی
* * *