« خونِ ما»
سرودهٔ خسرو گلسرخی
با صدای: عاطفه گرگین
خونِ ما میشکُفد در برفِ اسفندی
خونِ ما میشکُفد بر لاله
خونِ ما پیرهنِ کارگران
خونِ ما پیرهنِ دهقانان
خونِ ما پیرهنِ سربازان
خونِ ما پیرهنِ خاکِ ماست.
نمنمِ باران، با خونِ ما
شهرِ آزادی را میسازد.
نمنمِ باران، با خونِ ما
شهرِ فرداها را میسازد.
خونِ ما پیرهنِ کارگران
خونِ ما پیرهنِ دهقانان
خونِ ما پیرهنِ سربازان.
* * *
پانویس:
در مطلبی با عنوان «شام آخر» که خاطرهنوشتهای به قلم «ابوالفضل محققی»، از آخرین شب زندگی، زندهیادان: «کرامت دانشیان» و «خسرو گلسرخی» در زندان جمشیدیه، میخوانیم:
چند هفته بعد [از اعدام خسرو گلسرخی]، ما را به حمامهای بخش انفرادی میبردند. از نگهبان بند که در زمان اقامت در انفرادی و پیش از رفتن به بخش عمومی رفیق شده بودیم، خواستم سلول گلسرخی را نشانم دهد. گفت: سلول دوم بود. پرسیدم: خالی است؟ گفت: آری. گفتم: میتوانم یک لحظه نگاه کنم؟ اجازه داد. به دقت سلول را برانداز کردم. روی دیوار سبز رنگ کنار در کلماتی کندهکاری شده بود که به سختی خوانده میشد:
خون ما میچکد بر سرمای اسفند
تا شود پیرهن کارگران
رخت آزادی دهقانان!
خسرو گلسرخی
این شعر در وصیتنامهٔ گلسرخی آمده است.
* * *
برگشت به یادنامهٔ «خسرو گلسرخی»
* * *