دامن مهتاب
شعر: معینی کرمانشاهی
آهنگ: پرویز یاحقی
خواننده: مرضیه
گر می زدهای
از قیدِ جهان رهایی
باری گذرد عمر گذران، کجایی
در دامنِ مهتاب، ای دل بیتاب
دارد نی و می شور دگری
ای ساقی منشین، ساغر منشان
کامشب گذرد در بیخبری
ای غمخوار دلم
از این تار دلم
بشنو ترانهی جدایی
در این فصل بهار
گل همچون رخ یار
دارد نشانِ بیوفایی
ای که تو را نبُوَد ز دلم خبری
جانب ما بنما ز وفا گذری
اگر تو هم ز مایی
دور زمان نکُند چو وفا به کسی
از تو عجب که به من نکُنی نظری
حبیب من کجایی
دلدارم تو کجا هستی
دور از من تو چرا هستی
میسوزم میسازم در بزم جهان
چون شمع سحر با عشق نهان
از حالم تو نمیپرسی
درد من تو نمیدانی
از چشمم پنهانی
من دلنگران
تو روشنی بزم دگران
* * *
«معینی کرمانشاهی»، شاعر ترانههای ماندگار
* * *