بگو که هستی
شعر: [بیژن ترقی]
آهنگ: [علی تجویدی]
خواننده: دلکش
بگو که هستی؟ بگو!
بگو که هستی؟ بگو!
منم، منم،
من آن سبوی بیمیام که مست باده بودهام
ز سینهها به جرعهای چه عقدهها گشودهام
بگو که هستی؟ بگو!
بگو که هستی؟ بگو!
منم، منم،
آن ز خود بیگانه، همدم پیمانه،
گرمی میخانه، منم!
آن تهی از باده، آن ز جوش افتاده،
هستی از کف داده منم!
نه ساقی سبو کشم بُرد
نه مستِ بادهای غمم خورد
زمانه سنگ کینهام زد
چه دستِ رد به سینهام زد
آن که در میکدهها
دلها را داده صفا، منم!
آن که با دستِ تهی
از یاران مانده جدا، منم!
چو به می ساقی مستِ بیپا شد، شکند ساغر را
به زمانه هر کس بزمآرا شد، چو من افتد از پا
به زمان چون شمعی بودم، که میان جمعی بودم
شدهام من به جهان تنها، نکُند کس گذری بَر ما
* * *