شادباش
سروده و صدای: هوشنگ ابتهاج (ه. الف. سایه)
موسیقی:چایکوفسکی، رقص گل (بالۀ فندقشکن)
بانگ خروس از سرای دوست برآمد.
خیز و صفا کن که مژدۀ سحر آمد.
چشم تو روشن!
باغ تو آباد!
دست مریزاد!
همت حافظ بههمره تو، که آخر
دست به کاری زدی که غصه سر آمد!
بخت تو برخاست.
صبح تو خندید.
وز نفست تازه گشت آتش امید
وه که به زندان ظلمت شب یلدا
نور ز خورشید خواستی و برآمد.
گل به کنار است.
باده به کار است.
گلشن و کاشانه پر ز شور بهار است.
بلبل عاشق! بخوان به کام دل خویش!
باغ تو شد سبز و سرخگل به برآمد.
جام تو پُر نوش!
کام تو شیرین!
روز تو خوش باد!
کز پس آن روزگار تلختر از زهر
بار دگر روزگار چون شکر آمد.
رزم تو پیروز!
بزم تو پُر نور!
جام به جام تو میزنم ز ره دور
شادی آن صبح آرزو که ببینیم
بوم ازین بام رفت و خوش خبر آمد.
تهران، اردیبهشت ۱۳۵۷
از مجموعه «یادگار خون سرو»
* * *
یادنامهی «هوشنگ ابتهاج» (سایه)
* * *