در مُلک ایران
شعر: محمدعلی امیر جاهد
آهنگ: علیاکبرخان شهنازی
تار: امیر ارسلانخان درگاهی
خواننده: قمرالملوک وزیری
در مُلکِ ایران، وین مهدِ شیران
تا چند و تا کی، افتان و خیزان
داد از جهالت (خدا)، که قدر خود ندانیم
در زندگانی چرا شبیه مُردگانیم
با چشمِ بینا به کورهره روانیم
ز معرفت دوریم، به جهل ( ُ ) مستوریم
به مجمع جهانیان، چو عضوِ رنجوریم
ایرانی بُد از اول جهانگیر
نی در کشمکش تسلیمِ تقدیر
حرفِ حسابی زده از نوکِ شمشیر
کجا شد آن ندای عیش دیروز
که در شما خموش ( ُ ) گشته امروز
ز علم و تدبیر شما، نظام و شمشیر شما
فتاده بُد کار جهان، به دست تقدیر شما
به دست تقدیر شما، به دست تقدیر شما
عصری که دنیا در انقلاب است
با نور دانش در پیچ و تاب است
در مهدِ سیروس، این خواب سنگین
بس ناصواب است، بس ناصواب است
بیدار ( ُ ) باید دمی شدن از خوابِ غفلت
تا دور ( ُ ) گردد همی ز ما اِدبار و ذلت
تو ای بیچاره ملت غریق جهل و غفلت
ز جای خود خیزید! به هم بیامیزید
بهجای اشکِ تَر ز آستین گُهر ریزید
غم تا چند؟ فغان و ناله تا کی؟
با ذلت کُنی عمرِ گران طی
کی بوده زیبندهی نسل جَم و کِی
چنین خموشی و فسردهخونی
برون سپیدی و سیه درونی
کجا کُند چارهی تیغ فغان و فریادِ دریغ؟
به زعم «جاهد» برگو که را بود دستِ ظفر
که باشدش پای گریغ
* * *