شعرهای یدالله رویایی
سروده و صدا: یدالله رویایی
موسیقی متن: مجید انتظامی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان ۱۳۵۶
دلتنگیها ـ ۱
از دوردست عمر
تا سرزمین میلادم
صدها هزار فرسخ بود
با اسبهای خسته که راه دراز را
توفان ضربههای سُم آرند ارمغان
با بوی خیس یال
و طبلهای بیقرار نفسها
پرواز تازیانهی خود را فراز راه
افراشتم
انبوه لال فاصلهها را
این خیل خیرگیها را زیر پای خویش
انباشتم
دیدم که شوق آمدن من
یکباره ازدحام عظیم سکوت شد
دیدم تولدم به دیارش غریب بود
و سایهای که سوخته ز آوارگی، هنوز
در آفتابها
دنبال لانهی تن من
میگردد
تنهایی زمین من، آنجا
با صد شکاف بیهوده، رویای سیل را
خندیده است
پیشانی شکستهی باروها
راز جهان برهنگی را به چشم دهر
باریده است
اوج منارهها
کز هول تند صاعقه سر باختند
در بیزبانیاش همه سرشار سنگ
خاموش مانده، وسعت شنهای دور را
اندیشه میکُند
شاید گریز سایهی بالی
شاید طنین بانگ اذانی
آن برجهای کُهنه، که ماندند
بی بغبغوی گرم کبوترها
پرهای سرد و ریخته را دیریست
با بادهای تنها، بیدار میکنند
و ریگزارها که نشانی ز رود و دشت
گویی درختها و صداها را
تکرار میکُنند
انصاف ماهتاب
در خواب جانورها
و خاربوتهها
شبهای شب تقدس میریزد
و از بلند ریخته بر خاک
از یادگار قلعهی مفقود
سودای اوج و همهمه میخیزد
و بامها به ریزش هر باران
غربال میشوند
با خاکهایشان که زمان گرسنه را
در آفتابهاش به زنجیر دیدهاند
اندامهای نور ، به سودای سایهها
پامال میشوند
با فوجشان که ظلمت تسلیم را
بیگاه در خشونت تقدیر دیدهاند
ای یادگارهای ویران
ترکیبی از غلاف تهی از مار
آن مار، آن خزندهی معصوم
من بود کز میان شما بگریخت
و جلد گوهرین سر ویرانهها نهاد
تا روزگار این بسیار
بگذشت
من از هراس عریانی
بر خویش جامه کردم نامم را
اینک کدام نام، مرا خوانده ست؟
ای یادها، فراوانیها
اینک کدام نیش؟
آه . . . ای من! ای برادر پنهانم
زخم گران من را بنواز
من باز گشت، بی تو نتوانم
در پیش چشم خستهی من، باز شد
بار دگر ادامهی مأنوس جادهها
توفان ضربههای سُم و بوی خیس یال
ابعاد خیره، فاصلههای عبوس و لال
من با تولدم
در دوردست عُمر
تبعید میشدم
همراه بیگناهیهایم
در آن سوی زمانه که دور از من
با سرنوشتهای موعود جلوه داشت
جاوید میشدم.
از مجموعهی «از دلتنگیها»
* * *
بازگشت به مجموعه اشعار «یدالله رویایی»
* * *