سر کوه بُلند . . .
سر کوهای بُلن نی میزنم من . . .
سر کوه بُلند آمد سحر باد.
ز توفانی که میآمد خبر داد.
درخت و سبزه لرزیدند و لاله
بهخاک افتاد و مرغ از چهچه افتاد.
*
سر کوه بُلند ابرست و باران.
زمین غرق گُل و سبزهی بهاران.
گُل و سبزهی بهاران خاک و خشتست
برای آنکه دور افتد ز یاران.
*
سر کوه بُلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته.
شکستِ دست و پا دردست، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته.
*
سر کوه بُلند افتان و خیران.
چکان خونش از دهانِ زخم و ریزان.
نمیگوید پلنگ پیر مغرور
که پیروز آید از ره، یا گریزان.
*
سر کوه بُلند آمد عقابی.
نه هیچش نالهای، نه پیچ و تابی.
نشست و سر بهسنگی هِشت و جان داد؛
غروبی بود و غمگین آفتابی.
*
سر کوه بُلند از ابر و مهتاب،
گیاه و گُل گهی بیدار و گه خواب.
اگر خوابند اگر بیدار، گویند
که هستی سایۀ ابرست، دریاب!
*
سر کوه بُلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خُرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم.
تهران، خرداد ۱۳۳۷
از مجموعۀ «آخر شاهنامه»
* * *
از دوبیتیهای مهدی اخوانثالث در این سایت:
• هفت دوبیتی: متن سرودهها ـ صدای مهدی اخوانثالث
• دو دوبیتی: دکلمهها: مهدی اخوانثالث، آواز صدیق تعریف
• سر کوه بُلن . . . سرودهٔ مهدی اخوانثالث (مجموعه ترانهها)
* * *
یادنامهٔ «مهدی اخوانثالث» در این سایت
* * *