شد زندگانی زندان من (افسرده دل)
شعر: میرناصر شریفی
آهنگ: مهدی خالدی
خواننده: دلکش
ترانه فیلم: افسونگر
شد زندگانی زندان من؛ دریای اشک، چشمان من
ای عمر شیرین از تو سیرم؛ بگذر از من تا بمیرم
اخر دیدم با چشم دل زندگی دام فریب است
ما را زین دام جز درد و رنج کی قسمت از تو نصیب است
ما را اخر کی در این راه بیش از این صبر و شکیب است
تا من هستم افسرده دل روز شادی رقیب است
من افسردهام من آزردهام از زندگانی
خود تو میدانی در جوانی، در جوانی
جام زهر از کفت خورده، منم
دانستم رنگ او جز بیرنگی نبود
زندگی با غم و حسرت چه سود
یاد است روزی که از محبت بوسه بر روی من میزد
گل میچید و دانه دانه بر سر موی من میزد
اشک شادی قطره قطره بوسه میزد به دامنم
میتابید از مهر آن مَه برقِ شادی ز چشمانم
شد زندگانی زندان من؛ دریای اشک، چشمان من
ای عمر شیرین از تو سیرم؛ بگذر از من تا بمیرم
من افسردهام من ازردهام از زندگانی
خود تو میدانی در جوانی، در جوانی
* * *