یادمان اسفندیار منفردزاده (بلوچ)

اسفندیار منفردزاده فیلم بلوچ

موسیقی این فیلم با در نظر داشت موسیقی نواحی بلوچستان ساخته و پرداخته شده است با به کار گرفتن سازهای خاصی چون سیتار، و بهره‌گیری از ملودی‌‌های موسیقی محلی آن منطقه. در اجرای آن، «فرید زلاند»، طبله‌ و «استاد هاشم چاچه محمود» افغانی سیتار آن را می‌نوازد.

یکی از به‌یاد ماندنی‌ترین صحنه‌های فیلم «بلوچ» که از زبان تصویری صریح و گویایی برخوردار است، صحنه‌ای‌ست که «بلوچ» در پرسه‌هایش سرگردان در تهران می‌گردد. پوشیده در شولا و دستار بلوچی و آوارۀ خیابان‌های آذین شده پایتخت در ایام جشن‌های دوهزار و پانصد سالۀ شاهنشاهی.

این تضاد مشهود و ملموس را «اسفتدیار منفردزاده» در موسیقی این صحنه از فیلم، با آمیزه‌ای از نواختن دو ساز محلی و سنتی «طبله و سیتار»، در تلفیق با «درام و گیتار»، دو ساز غربی و مدرن‌تر نشان می‌دهد. این قطعه را در جعبۀ موسیقی همین صفحه بشنوید.

فیلم بلوچ

کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس: مسعود کیمیایی، دستیار کارگردان: عبدالله غیاثی، مدیر فیلم‌برداری: نعمت حقیقی، دستیار فیلم‌بردار: جمشید فرحی، امور فنی: استودیو میثاقیه، صدا: روبیک منصوری، امیرحسین حامی، واروژ کاراپتیان، رضا قویدل، افکت مخصوص: ایرج گل‌افشان، تدوین‌گران: مسعود کیمیایی، امیرحسین حامی، موسیقی متن: اسفندیار منفردزاده، چاپ و لابراتوار: بهرام مؤمنی، عکاس: جعفر اکبری، تیتراژ: هاردی، مدیر تدارکات: محمدعلی‌نقی کنی، گریم: ایرج صفدری، تهیه‌کننده: مهدی میثاقیه، بازیگران: بهروز وثوقی، ایرن، منوچهر فرید، جلال پیشوائیان، شهرزاد، امرالله صابری، احمد هاشمی، خسرو گلستانی، زرین، عبدالله غیابی، مهدی میرزادگی، نظام‌الدین شفایی، پروین دولتشاهی، عشقی، چنگیز وثوقی، بهراد وثوقی، بهارک، مدت زمان: ۱۰۲ دقیقه، محصول: استودیو میثاقیه، سال نمایش: ۱۵ شهریور ۱۳۵۱ در سینماهای: کاپری، نیاگارا، اروپا، میامی، الوند، کیهان، ری، اسکار، فردوسی، مارلیک، اورانوس، آسمان آبی، سیلورسیتی، بلوار.

دو گروه قاچاقچی سکه‌های عتیقه در زاهدان به‌جان هم می‌افتند و یک گروه اعضای گروه دیگر را از پا درمی‌آورد و دو تن از آن‌ها پس از تجاوز به لیلا (بهارک)، همسر مردی به‌نام بلوچ (بهروز وثوقی)، به‌سمت پایتخت حرکت می‌کنند. بلوچ با قاچاقچی‌ها درگیر می‌شود و به اتهام قتل قاچاقچی‌هایی که به‌دست گرده دیگر کشته شده‌اند به زندان می‌افتد. بلوچ بعد از دوازده سال از زندان آزاد می‌شود و رد قاچاقچی‌هایی را که به همسرش تجاوز کرده‌اند می‌یابد. او عبدالله (جلال پیشوائیان)، یکی از قاچاقچی‌ها را در مغازه‌اش به‌قتل می‌رساند، اما قبل از پیدا کردن امیر (منوچهر فرید)، سرکردۀ قاچاقچی‌ها، با زنی به‌نام فرنگیس (ایرن) آشنا می‌شود که سعی دارد بلوچ را از فکر کشتن امیر منصرف کند. بلوچ به رابطۀ امیر و فرنگیس پی می‌برد و امیر را به‌قتل می‌رساند. سپس همسرش را در خانه‌ای عمومی می‌یابد و همراه او به زادگاهش، که روستایی ویران‌شده و متروک است، بازمی‌گردد. [عباس بهارلو، فیلم‌شناخت ایران، جلد اول، نشر قطره]

* * *
در بارهٔ «اسفندیار منفردزاده» در این سایت:

یادمان هفتاد سالگی «اسفندیار منفردزاده»

* * *

error: Content is protected !!