با وجودی که از «بیژن مفید» تا به حال تعداد ۹ نمایشنامه به چاپ رسیده و علاوه بر این با آثاری که از نوشتههای او به روی صحنه آمده، و همچنین با بیش از صد و پنجاه نمایشنامه رادیویی و تلویزیونی که توسط او ترجمه و کارگردانی شده، ولی باز هم «شهر قصه» معروفترین اثر و نمایشنامهای است که از او به یادگار مانده است.
بخش اول نمایشنامۀ «شهر قصه»
شروع قصه و معرفی ساکنانِ شهر قصه
(خر خراط، شتر نمد مال، روباه مُلا، خرس رمال و . . .)
ورودِ «فیل» به شهر قصه
(اندر قضایای شکسته شدن دندان تا هشلهفت شدن فیل!)
بخش دوم نمایشنامۀ «شهر قصه»
عریضه نوشتن و تکگویی«خر»
(آره . . . داشتیم چی میگفتیم؟ بنویس!)
معرفی و آشنایی با دیگر اهالی شهر قصه
(اجرای ترانههای «به کس کسانم نمیده» و «کدوم چشم»)
بخش سوم نمایشنامۀ «شهر قصه»
مدرکگرایی
(کُلفتی که باید زبان انگلیسی هم بداند!)
معرفی و آشنایی با بقیۀ اهالی شهر قصه
(اجرای ترانۀ «دل ای دل» توسطِ «موش عاشق»)
خداحافظی «فیل» به قصدِ ترکِ شهر قصه
(بازار گرمی کسبۀ شهر قصه)
پردهخوانی شُتر نقال
(آبتنی شیرین در چشمه و نظارۀ خسرو)
بخش چهارم نمایشنامۀ «شهر قصه»
دیگه این دل واسه ما دل نمیشه!
(آواز و تفسیر این ترانه توسط اهالی شهر قصه)
نظری به بوستان، بنده میخواستم امروز. . .
(اعلام شعرخوانی توسط «طوطی شکرشکن»)
جلسۀ دادگاه «طوطی شکرشکن»
(اتهام: جعل نام)
شرح پریشانی و به غربت افتادنِ «فیل»
(شناسنامه گرفتن «فیل» و قضیۀ پولِ چایی)
نمایشنامهٔ «شهر قصه» اولین اثری بود که در «کارگاه نمایش» به اجرا در آمد و به مدت نود و یک روز در تهران و دیگر شهرهای مختلف ایران از جمله آبادان و مسجدسلیمان به روی صحنه رفت.
این نمایشنامه برگرفته از ترانهها، متل و ضربالمثلهای قدیمی ایرانی و سرشار از کنایه و اشارات و تشبیهات و اصطلاحاتی است که بیشتر در زبان گفتاری مردم کوچه و بازار ساری و جاری بوده و هست.
«محمود استادمحمد» که از آغاز نمایش «شهر قصه» با گروه بازیگران، در کنار «بیژن مفید» همراهی و همکاری داشته در مصاحبهای که اخیرا انتشار یافته، در خصوص سابقه و تاریخچه و چگونگی تکمیل شدن این نمایشنامه میگوید:
«بیژن، اول «شهر قصه» را بطور مختصر و برای کودکان نوشته بود. متن «شهر قصه» که تایپ شده بود یک متن کوتاه چند صفحهای بیشتر نبود. از همان متل معروف خر، خراطی میکرد. بز، بزازی میکرد. اسب، عصاری میکرد. فیل اومد آب بخوره، افتاد و دندونش شکست شروع میشد و میرسید به داستان «خاله سوسکه» و «آقا موشه» و با قصه آنها تمام میشد.
اصل محتوای «شهر قصه» که بعدها به صورت تراژدی فیل شکل گرفت، چیزی بود که «بیژن» بعدها به «شهر قصه» اضافه کرد و ماجرای فیل خط دراماتیک قصه شد. این اتفاق در طول سه سال تمرین رخ داد. یعنی «بیژن»، صحنه به صحنه نمایش را مینوشت و ما کار میکردیم. . .»
«بیژن مفید» خود در مقدمه این نمایشنامه مینویسد: «شهر قصه در اصل از یک روایت عامیانه گرفته شده، منتهی من به این روایت شکلی تمثیلی دادهام. من در این نمایشنامه کوشیدم تا نظمی را که خاص زبان این قبیل روایتهای عامیانه است در گفت و گوی آدمهای این نمایش حفظ شود. «شهر قصه» حکایت دردناک آدمی است که نادانیها، خرافات و سنتها و نظامهای تحمیل شدهای زندگیش را محدود کردهاند.»
«فهیمه راستکار» که او نیز از دوستان بسیار نزدیک و صمیمی و همکاران «بیژن مفید» بوده و در چند نمایشنامه از او اجرای نقشهایی را به عهده داشته، در گفتوگوی اختصاصی خود با «ایسنا»، درباره تجربه «شهر قصه» میگوید:
«بیژن، «شهر قصه» را با یک عده جوانانی که کار تئاتر نمیکردند، شروع کرد و این نمایش را برای اولین بار در مدرسهای دخترانه که مادر وی مدیر آن بود، در خیابان «شهناز سابق» اجرا کرد. وقتی من اولین اجرای آن را در پشت بام همان مدرسه دیدم، به «بیژن» پیشنهاد دادم که یک شب دیگر هم اجرا کنند، و از طرفی فکر کردم که این کار به درد تلویزیون هم میخورد. به همین دلیل از «فرخ غفاری» خواهش کردم، تا به «رضا قطبی» بگوید و این کار را ببینند، که البته با گرفتاری «قطبی»، خود «غفاری» کار را دید، و خیلی هم از آن استقبال کرد. «شهر قصه» کاری کاملا نو و فولکلور بود. یعنی تمام چیزهایی را که باید، داشت و در آن به مسائلی توجه کرده بود که خیلیها آن زمان به آن بهایی ندادند. . .»
این نمایشنامه با عنوان نمایش برگزیده «تلویزیون ملی ایران» در دو پرده و چهار صحنه، نخستین بار ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۴۷ در «جشن هنر شیراز» در تالار دانشگاه پهلوی به روی صحنه رفت، و در همان سال دو بار دیگر در تالار «بیست و پنج شهریور» تهران و بعد در شبکه سراسری تلویزیون ملی ایران اجرا و به نمایش در آمد.
در سال ۱۳۵۲ با سناریویی که «بیژن مفید» خود نوشته و تنظیم کرده بود فیلمی سینمایی به کارگردانی «منوچهر انور» ساخته شد که بازیگرانی چون «پروانه معصومی»، «سهیل سوزنی»، «فردوس کاویانی» و «جمشید لایق» در آن بازی کرده بودند.
فیلم سینمایی «شهر قصه» با وجودی که از معدود فیلمهایی است که در آن سالها به طریقه رنگی فیلمبرداری شده ولی با این حال در نمایش عمومی خود توفیق تجاری چندانی نیافت.
در مدت نزدیک به سه سالی که در مجموع نماشنامه «شهر قصه» در سالن و یا تالارهای کوچک و بزرگ تاترهای مختلف به نمایش در آمد، البته که تعداد بسیاری از علاقهمندان به هنر نمایش که هم امکان خرید بلیط و هم شرایط رفتن به تاتر را داشتند، موفق به دیدن این نمایشنامه شده بودند. عدهای نیز «شهر قصه» را در نمایش تلویزیونی آن دیده بودند.
ولی آنچه که این نمایش را توانست در گسترۀ وسیعتری از مخاطب و مردم مطرح کند و در دسترس همگان قرار دهد شاید رواج دستگاه پخش صوت و نوار کاست و عمومیت یافتن استفاده از این وسیله بود که «شهر قصه» را به مردم کوچه و بازار بشناساند و نزدیک کند. زبانی که در گفت و گوهای «شهر قصه» به کار گرفته شده بود، برگرفته از فرهنگ گفتاری همان مردم بود. و شاید به نوعی حدیث نفس و شرح حال و روزگارشان نیز.
با به بازار آمدن نوارهای کاست «شهر قصه» و امکان تهیه آن توسط قشر اکثر مردم، این نمایش آنگونه که بود برای همگان معرفی و شناخته شد و تا به امروز ماندگار ماند. بهجز یکی دو مورد میتوان گفت که اکثر بازیگرانی که نمونۀ نمایشی ـ تاتری «شهر قصه» را بازی کرده بودند در نسخۀ گفتاری ـ شنیداری این نمایش که روی کاست نوار ارائه شده بود حضور داشتند.
«فهیمه راستکار» در مورد ابتکار «بیژن مفید» برای صدای بازیگران «شهر قصه» میگوید: «در این نمایشنامه چون همه شخصیتها ماسک داشتند، لازم بود که صداها به خوبی شنیده شود. به همین دلیل «بیژن» تمام موسیقی و صداها را به صورت (PLAY BACK) ضبط کرد.»
«جمیله ندایی» همسر «بیژن مفید» که در آن زمان نیز نقش داستانسرای «شهر قصه» را اجرا میکرد در مصاحبهای با بخش فارسی رادیو بیبیسی میگوید:
«آن روزها بیژن در محله مردمی در تهران زندگی میکرد که جای شلوغی بود. قهوهخانهها هم جایی بود که میشد رفت و نشیت و با مردم بود. بیژن توی این محلات یکی از دروس تئاتر که مشاهده و مطالعه است را آموخته بود. بیژن در نوشتن «شهر قصه» تمام این تجربیات را استفاده کرد.»
«بیژن مفید» نویسنده و کارگردان این نمایشنامه خود اجرای نقش شخصیتهای روباهِ ملا و شتر نقال، و «بهمن مفید» برادر او در نقش خرس رمال و بز بزار، و بالاخره کوچکترین برادرش «هومن مفید» نقش موش عاشق را به عهده داشتند. نقش داستانگوی «شهر قصه» نیز همانطور که گفته شد «جمیله ندایی» به عهده داشت که در آن زمان همسر «بیژن مفید» بود.
«سهیل سوزنی» که در کنار بازیگری تئاتر از جمله نمایش «پرومته در زنجیر» را به طور مشترک با «شهرو خردمند» کارگردانی کرده بود و در بازی نمایشنامۀ «نظارت عالیه» از «ژان ژونه» به کارگردانی «منوچهر انور» خوش درخشیده بود، در «شهر قصه» نقش طوطی شاعر و اسب عصار را ایفا میکرد.
«سهیل سوزنی» در ضمن از فعالین دلسوز و همراهان گروه «سینمای آزاد» بود که دو فیلم کوتاه یکی به نام «معرفت نه، برداشت صد و هفتاد و یک» و دیگری با عنوان «صدای تازه» از اوست و باز به همت هم او بود که «نخستین جشنواره سینمای آزاد» در سال 1349 به مدت سه شب در «کارگاه نمایش» برگزار شد.
پرده دوم «شهر قصه» با یک قطعۀ مونولوگ یا تکگویی شروع میشود که در واقع بهصورت مستقل و جدا از بافت و ساختار کلی نمایشنامه است. آنجا که «خر» شهر قصه پیش میمونِ عریضهنویس، دارد نامهای را دیکته میکند. «آره! داشتیم چی میگفتیم؟ بنویس!»
تکیه کلامی که او در این واگویه به کار میبرد یعنی «حالیته؟» را بعدها در بسیاری از متنها و قطعههای نمایشی و بهخصوص در ترانههای ایرانی به کار گرفتند که هنوز هم کاربرد دارد و شنیدهایم و میشنویم. این صدا و اجرای استادانه از آنِ «محمود استادمحمد» است که ایفای نقش «خر» را به عهده داشت. [+]
«محمود استادمحمد» خود یکی از کارگردانها و تئاتر نویسهای خوب ایران بود که شاید بعضی از ما هنوز اجرای نمایشنامۀ معروف «آسید کاظم» را به بازی و کارگردانی او در تلویزیون ملی ایران آن زمان به یاد داشته باشیم.
از دیگر بازیگران این نمایشنامه میتوان «تهمینه مدنی» را در نقش کوتاه خاله سوسکه، «عباس جاویدان» را در نقش گربه، «فرهاد صوفی» را در نقش سگ و «آرش» را در نقش میمون نام برد. اصلیترین شخصیت در «شهر قصه» اما فیل بود که ایفای نقش آن را در همۀ اجراها «حسین والامنش» به عهده داشت.
طرح جلد «شهر قصه»، کار «مرتضی ممیز»
نمایشنامۀ «شهر قصه» در بخشهای چهارگانۀ خود، به نوعی روایتگر مسخ شدن و بیهویتی آدمیست در غربت که در این حکایت «فیل» نماد آن است. در «شهر قصه» همانگونه که داستانسرای آن در آغاز میگوید، حیوانات مختلفی زندگی میکنند و هر کدام نیز صاحبِ شعلی و به کاری مشغول. تا در غروب روزی که فیل در گذر خود، گذارش به آنجا میافتد و از بدِ روزگار هنگام خوردن آب از گدار، میافتد و دندانش میشکند.
این حادثه برای اهالی «شهر قصه» که هر کس سر در کار و زندگی خود دارد، بهانهای میشود تا از یکنواختگی و تکرار مکرر روزمرهگی زندگی در آن شهر لحظهای فارغ شوند و ورودِ تازه واردی را که از بابت شکستن داندان و درد ناشی از آن محتاج و نیازمندِ کمک است را به شکل و شیوۀ خود برگزار کنند.
بخش دوم نمایشنامه «شهر قصه» همانطور که گفته شد با مونولوگ یا تکگویی «خر» شروع میشود و تا پایان آن با زبانی غنی و کلامی برگرفته از گفتار مردم عادی کوچه و بازار و ترانهها و متل و ضربالمثلهای معروف و جاری و ساری در فرهنگ عامۀ مردم ایران ادامه مییابد. در جایی از این بخش، ترانۀ بسیار مشهور و قدیمی «مادرم زینب خاتون، گیس داره قدِ کمون، به کس کسونم نمیده، به همه کسونم نمیده» را میشنویم.
این ترانه سالها پیش در اولین کوشش جدی و پیگیری که در جهت جمعآوری ترانهها و متلهای رایج در فرهنگ فولکور مردم ایران توسط «صادق هدایت» و با انتشار مجموعۀ «اوسانه» انجام شد، مکتوب شده و به چاپ رسیده است.
در نمونهای که «بیژن مفید» از این ترانه قدیمی در نمایشنامۀ «شهر قصه» خود ارائه میدهد اما، از «مستشار فرنگ» و «فشنگهای دویست ملیون مگاتونی عمو سام برای پاپتیهای ویتنام» هم گفته میشود و سخن میرود.
دنیای «شهر قصه» دنیای پاک و معصوم افسانههای قدیمی نیست. بلکه برعکس، بازتاب ملموس همین دنیای شلوغ و گیج و شتابزدۀ امرزو ماست. دنیای ارزشهای مادی و روزگار روزمرهگیها و بازتاب عصر ماشینزده و همه چیز صنعتی و پلاستیکی شدۀ زمانۀ ما است.
آنچه که در «شهر قصه» اتفاق میافتد، یادآور استحاله و تب و تاب پوست انداختنهای فرهنگی ایامیست که مدرکگرایی، اصل و اساس به کارگیری و به کار بستنها بود.
در بخش سوم از این نمایشنامه، بعد از تغییر شکل فیل، شاهد شستشوی مغزی و تهی شدن او از ارزشها و باورمندیها و اعتقاداتش، و در نهایت بیشتر فرو رفتن او در مرداب بیهویتی و از خود بیگانگی هستیم.
«برتولت برشت» شاعر و نمایشنامه نویس معروف آلمانی در یکی از اشعار خود میگوید: «وقتی که اسمت روی کاغذهای تشخیص هویت نباشد، تو وجود نداری!»
در آخرین پرده از نمایشنامۀ «شهر قصه»، ضمن اشارهای که «بیژن مفید» به روند بورکراسی و کاغذ بازی حاکم بر دنیای ما، و عارضۀ رشوهدهی و رشوهخواری در جامعه دارد، در ادامۀ روایت از «نیستان جدا افتادن» و غربت و غریبی فیل که روزگاری نه از پی حشمت و جاه، که از اتفاق روزگار گذرش به «شهر قصه» افتاد و از بدِ حادثه دندانش شکست، بعد از اضمحلال شخصیت و باروها و اعتقادات او، ما را به مهمانی شوم مرگ هویت و از دسترفتگی فیل دعوت میکند.
«فیل» حالا نه تنها «یک چیز هشلفت» شده است، بلکه حتی دیگر نامش هم «فیل» نیست. «منوچهر» است!
نمایشنامههای « بیژن مفید» هم از نظر تجربی و هم بخاطر محتوای مردمی و عامهپسند و نیز غنای شاعرانه فلسفی در میان آثار نمایشنامه نویسان ایرانی کمنظیر است.
برای یادآوری همکاری ارزندۀ هنرمندانی که در کنار «بیژن مفید» آثار و نمایشنامههای او را با صدا و هنر بازیگری خود، جان بخشیدند و برای ما به یادگار گذاشتند، نام آنهایی که بر من کمترین، روای این حکایت معلوم است را در نمایشهایی که شرکت داشتهاند مینویسیم:
«شهر قصه» نویسنده و کارگردان: بیژن مفید / طراح و سازندۀ ماسکها: مهندس هوشنگ کبیری / صدابردار: یوسف شهاب / داستانسرا: جمیله ندائی / روباه ملا: عباس جاویدان (در اجرای نوار کاست: بیژن مفید) / شتر نقال: اردوان مفید (در اجرای نوار کاست: بیژن مفید) / خرس رمال: فرخ صوفی (در اجرای نوار کاست: بهمن مفید) / فیل: حسین والامنش / خر خراط: محمود استادمحمد / اسب عصار: سهیل سوزنی / طوطی شاعر: سهیل سوزنی / خاله سوسکه: تهمینه مدنی / موش عاشق: هومن مفید / سگ عطار: فرهاد صوفی / بز بزاز: رشید کنعانی / میمون رقاص: آرش.
* * *
فهرست مجموعه آثار «بیژن مفید» در این سایت
* * *