در ایران، چهار کمپانی عمده و معروف، بازار ضبط و تولید صفحات موسیقی را در این دوران بهعهده داشتند.
«کمپانی پولیفون» [با مدیریت عزرا امیرحکاک]، که از همکاری هنرمندانی چون «امیر جاهد»، «مرتضی و موسی نیداود»، به عنوان آهنگساز، و «ملکالشعرای بهار» و کمی بعدتر «پژمان بختیاری»، در مقام ترانهسرا، و خوانندگانی چون «قمرالملوک وزیری» و «ملوک ضرابی» برخوردار بود.
از ابتکارات کمپانی «پولیفون» یکی هم این بود که اشعار ترانههای ضبط و اجرا شده را در دفتری طبع، و همزمان با به بازار آمدن صفحه، آن را نیز منتشر میکرد. صفحۀ ترانۀ «مرغ سحر» از معروفترین صفحات تولیدی این کمپانی است.
«کمپانی کلمبیا» [با مدیریت برادران ارسطوزاده]، که قراردادی انحصاری با «ملکالشعرای بهار» برای سرودن ترانه داشت، و از صدای خوانندهای با استعداد که صدایی زنگدار و پرطنین داشت، با نام «جمال صفوی» بهره میگرفت. نام این خواننده در صفحاتی که «کمپانی کلمبیا» با صدای او منتشر کرده (ج ـ ص) نوشته شده.
«کمپانی پدافون» [با مدیریت آقای مبین]، که از همکاری «کلنل علینقی وزیری» و «موسی معروفی» بهعنوان آهنگساز، و «حسین گلگلاب» [استاد رشتههای جغرافیا، گیاهشناسی و علوم طبیعی. سرایندۀ سرود معروف «ای ایران ای مرز پرگهر»]، و خوانندگانی از جمله «روحانگیز» برخوردار بود.
و بالاخره کمپانی انگلیسی «هیز مسترز ویس» [با مدیریت موسی بنائی و محمود ایمن] که مهمترین نام و رقیب کمپانیهای موجود بود و سابقۀ بیشتری داشت. این کمپانی هم دستگاه گرامافون را تولید و وارد میکرد، و هم صفحههای موسیقی را در شکلی گستردهتر به بازار میفرستاد.
صفحه و گرامافون «هیز مسترز ویس»، بهنام «سگ نشان» معروف بود و در زمان فعالیت خود صفحههای ارزشمندی از نامداران ساز و آواز، همچون «اقبال آذر»، [اقبالالسطان]، «درویش خان»، «ادیب خوانساری»، «قمرالملوک وزیری»، «تاج اصفهانی»، «سلیمخان»، «پروانه»، «مرتضی نیداود»، «حاج علیاکبر خان»، «عبدالحسین خان شهنازی»، و نغمه خوانهایی چون «جواد بدیعزاده»، «نیر اعظم رومی»، «ملوک ضرابی»، «خانم گلریز [آسیه خانم]، «ملوک پروین»، «ایرانالدوله [ایران خانم]، و نوازندگان مشهوری چون «حسن رادمرد» (پیانو)، «مصطفی نوریانی» (ویلون)، «یحیی زرپنجه» و «علی صالحی» (تار)، و شاعرانی چون «ملکالشعرای بهار» و «عارف قزوینی» را تهیه و بهبازار فرستاد.
البته گفتن ندارد که امروزه این صفحات نایاب است و شاید بندرت در مجموعههایی همچون گنجینههای هنری در حفظ و حمایت اهل ذوق بتوان یافت. از هزار و یک دلیلی که میتوان برای نایاب بودن این صفحات برشمرد و متصور شد، یکی را هم در پانویسی بهقلم «جعفر شهری» در جلد پنجم از کتاب «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم» خواندم.
از آنجا که اول این مقاله با نام او و یادی از آن کتاب شروع شد، خوشتر آنکه با ذکر آن پانویس، این مقال را به پایان ببریم و تمام. «جعفر شهری» در پانویس مطلب «آوازخوانهای معروف»، در معرفی معرفی «پروانه» با همان سبک و سیاق و انشای خاص خود، مینویسد:
«آوازخوانی همعصر آوازخوانان اوایل پهلوی که در جوانی بهمرض سل مبتلا گشته، علاقمندانش را داغدار گردانید. در لحن و صدا و تعلیم و حنجرهای بس دلنشین که اگر اجل زودرس گریبانش نگرفته بود شاید آثارش ابدی میگردید، در دو اسف. یکی مرگ نابهنگام وی و دیگر از میان رفتن صفحاتش که متعصبین تا به مقابله با آزادی موسیقی و آواز و منشعبات آن که تقریبا جا باز مینمود برآیند، پس از مرگش خوابی جعل نموده منتشر کردند، بر این که آوازهخوانهای زن را دیدهاند که همه در محشر جمع شده التماس میکنند که صفحههای آنها را نابود بکنند، چه هر زمان صدایشان از صفحه بهگوش کسی میرسد، سیخ آهن به گلویشان میکنند و از آن میان «پروانه» که زیادتر از همه التماس میکند. دیگران وقعی نگذارده، اما کس و کار «پروانه» به جمعآوری صفحاتش پرداخته، نابود گردانیدند.»
* * *
ادامهٔ مطلب:
تاریخچۀ گرامافون و صفحۀ موسیقی در ایران (۵)
* * *