در اواخر پائیز ۱۳۲۰ شمسی، زندهیاد استاد «مسعود فرزاد» هنگامی که از ایران به انگلستان کوچ میکرد، متن انگلیسی «مهپاره» را به من داد و فرمود:« این کتاب به زیبایی غزلی است از حافظ و من خود میخواستم آن را ترجمه کنم که نرسیدم. تو آن را ترجمه کن.»
سالها گذشت و من از ایران به اروپا و از آنجا به آمریکا آمدم و «مهپاره» با من بود. زمستان ۱۳۶۵ کتاب را بازخواندم و آن را گنجی یافتم و از آنکه پیشتر به ترجمهاش دست نزده بودم، شرمسار شدم. پس تصمیم به ترجمهی آن کردم.
هنوز هفت داستان از آن را ترجمه نکرده بودم که مصیبتی بس بزرگ بر من افتاد و آن بلای نابینائی بود؛ و این ضایعهای بود مصیبتبار که زندگی مرا بسوخت. قلم و دفتر و آنچه خواندنی و نوشتنی بود، از زندگی من بیرون شد. (یادداشت صادق چوبک بر ترجمهی فارسی «مهپاره»)
* * *
برگشت به فهرست مجموعهٔ شنیداری «مهپاره»
* * *