از «سیروس طاهباز» و همسرش «پوران صلحجو» در فرصتی دیگر بیشتر خواهم نوشت. ماجرای شب عروسی این دو نفر اما خود حکایتیست و حاشیههایی داشته که اینجا و آنجا هم روایت شده است و شاید خوانده باشید. دست بر قضا از این شب عروسی چندین عکس وجود دارد که از برکت حضور «فروغ فرخزاد» در آن، به انتشار عمومی هم رسیده است که حتما دیدهاید.
شهرزاد سپانلو، برایم قابل احترام است. با اینکه پدرش «محمدعلی سپانلو» است و مادرش «پرتو نوریعلا» و داییاش «اسماعیل نوریعلا» [هر سه شاعر و شُهره بهنام و صاحب کتاب و کمالات]، ولی هویت هنری او مستقل است و زیر سایهٔ کسانش نیست. در رفتار و گفتارش، صمیمیت و صداقتیست که دلنشین و باور کردنیست.
دیشب در صفحهٔ فیسبوک خود عکسی کمتر دیده شده از «فروغ فرخزاد» را گذاشته بود گرفته شده در شب جشن عروسی «سیروس طاهباز» با «پوران صلحکل». و یادداشتی کوتاه در شرح آن عکس که:
حدود ۵۰ سال پیش در عروسی سیروس طاهباز و خانمش پوران.
پرتو نوریعلاء (مادرم)، محمدعلی سپانلو (پدرم)، اسماعیل نوریعلاء (دایی) و زندهیاد فروغ فرخزاد!
[عکس و یادداشت را در اینجا ببینید]
[ . . . ]
«محمدعلی سپانلو» و «اسماعیل نوریعلاء» و «فروغ فرخزاد» را در عکس دیدم؛ یادم افتاد به نقل قولی که همین چند شب پیش در کتاب «بُنبست و شاهراه» زندگینوشت «محمدعلی سپانلو» میخواندم به این شرح که:
« . . . یک چیز بامزه هم این بود که «[اسماعیل] نوریعلاء بهشوخی میگفت: همچین که «فروغ» [فرخزاد] مُرد همهٔ اینها زن گرفتند چون میترسیدند از فروغ. چون ممکن بود مسخرهاشان کند که رفتید قاطی مرغها. اینها را نوریعلاء میگفت. با مرگ فروغ، هم [سیروس] «طاهباز» زن گرفت و هم «م. آزاد».
محمدعلی سپانلو، بُنبست و شاهراه، انتشارات پنپاپ ـ استکهلم، چاپ اول ۱۳۹۰، صفحهٔ ۱۶۷
یعنی چطور میشود «سیروس طاهباز» پس از مرگ «فروغ فرخزاد» زن گرفته باشد!؟ در حالیکه «فروغ» خود در شب عروسی او شرکت کرده و حتا با عروس و داماد عکس هم انداخته است. حالا بماند که «محمدعلی سپانلو» و «اسماعیل نوریعلاء»، هم هر دو در آن شب و همان عکسها حضور دارند. [+]
* * *
بازگشت به «یادنامهٔ فروغ فرخزاد»
* * *