ویگن: خسته

ویگن خسته

خسته
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: ویگن

ز تو گر دورم،
شادم به نسیم موی تو، به خیال روی تو
گل سرخ خوشبویی، ز سر زلفت مویی
به برم بر جا مانده
دل و جانی آزرده، به جدایی خو کرده
ز من این تنها مانده

شده‌ای تو چنان آتشکده‌ای
شده‌ام چو خزان غمزده‌ای
گل روی تو به خزانم خنده زند
ز غمت چو پریشان موی توام
همه شب به خیال روی توام
دل غمگین گر نکُند یادت، چه کند!؟

تو امیدی، تو انتظار منی
آرزویی، تو روزگار منی
کس نداند چها بی‌تو بر من گذشت

قصه‌ای غم‌فزا باشد این سرگذشت
کس نداند ماجرای دل من
کس نخواند قصه‌های دل من

* * *

ویگن: کجاوه

ویگن کجاوه

کجاوه
شعر: پرویز وکیلی
آهنگ: عطاالله خرم
خواننده: ویگن

با نغمه‌های کاروان، از ره رسیده ساربان
آزرده‌دل از دیدنِ دروازه و دروازه‌بان

بنشسته چون نیلوفری
در یک کجاوه دختری
دل بُرده او از ساربان
اما دلش با دیگری

دل‌داده در شبِ سفر
پیاده رفته تا سحر
با دخترک که گفته است
غوغای دل در هر نظر
که: ماهِ من! جفا مکُن
مرا ز خود جدا مکُن!
چو می‌روی ز کاروان
مرو ز پیش ساربان

در این سفر به هر کُجا که رو نمود
دو چشمِ او به روزنِ کَجاوه بود

کُند به دل خدا خدا،
که چون شوم از او جدا
فردا جدایی می‌رسد آخر به پایان سفر
آن مه ندارد بعد از این با ساربان کاری دگر

* * *

error: Content is protected !!