مرداب
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعیزاده
خواننده: حسن شماعیزاده
[به: داوید یکیازاریان [داویت یقیازاریان]
میون یه دشت لخت
زیر خورشیدکویر
مونده یک مرداب پیر
توی دست خاک اسیر
منم اون مرداب پیر
از همه دنیا جدام
داغ خورشید رو تنم
زنجیر زمین به پام . . . آه . . .
من همونم که یه روز
میخواستم دریا بشم
میخواستم بزرگترین
دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم
تا به دریا برسم
شبو آتیش بزنم
تا به فردا برسم . . . آه . . .
اولش چشمه بودم
زیر آسمون پیر
اما ازبختِ سیاه
راهم افتاد به کویر
چشم من به اونجابود
پشتِ اون کوهِ بلند
اما دستِ سرنوشت
سر رام یه چاله کند . . . آه . . .
توی چاله افتادم
خاک منو زندونی کرد
آسمون هم نبارید
اونم سر گرونی کرد
حالا یه مرداب شدم
یه اسیرِ نیمهجون
یه طرف میرم تو خاک
یه طرف به آسمون
خورشید ازاون بالاها
زمینم ازاین پایین
هی بُخارم میکُنن
زندگیم شده همین
با چشام مردنمو
دارم اینجا میبینم
سرنوشتم همینه
من اسیرِ زمینم
هیچی باقی نیست ازم
قطرههای آخره
خاکِ تشنه همینام
داره همراش میبره
خشک میشم تموم میشم
فردا که خورشید میاد
شن جامو پُر میکُنه
که میاره دستِ باد . . . آه . . .
تهران ۷۲ ـ ۷۱
* * *
روی جلد صفحه این ترانه را در اینجا ببینید
* * *
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۱) [آ ـ ث]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۲) [ج ـ ژ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۳) [س ـ غ]
ترانههای بازخوانیشده ایرانی (۴) [ف ـ ی]
* * *