رامش: همزاد

رامش همزاد

همزاد
شعر: اردلان سرفراز
آهنگ: حسن شماعی‌زاده
تنظیم ارکستر: واروژان
خواننده: رامش

عشق لالایی بارون تو شباست
نم‌نم بارون پشتِ شیشه‌هاست
لحظه‌ی شبنم و برگِ گلِ یاس
لحظه‌ی رهایی پرنده‌هاست
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی

تو خود عشقی که شوق موندنی
غم تلخ و گُنگِ شعرای منی
وقتی دنیا درد بی‌حدی داره
تویی که فریاد دردای منی
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی

دستای تو خورشید و نشون میدن
چشمای بسته‌مو بیدار می‌کُنن
صدای بال پرنده رو، لبات
تو گوشام دوباره تکرار میکنن
زندگی وقتی که بیزاری باشه
روز و شبهاش همه تکراری باشه
شاید عشق برای بعضی عاشقا
لحظه‌ی بزرگ بیداری باشه

عشق لالایی بارون تو شباست
نم‌نم بارون پشتِ شیشه هاست
لحظه‌ی عزیز با تو بودنه
آخرین پناهِ‌ موندنِ منه
تو خودِ عشقی که همزاد منی
تو سکوتِ من و فریادِ منی

♫  LP Cover  ♫

* * *

رامین ـ رامش: دختر ترکمن

رامین رامش دختر ترکمن

دختر تُرکمن
شاعر: کریم فکور
آهنگ: عطاالله خُرم
خوانندگان: رامین ـ رامش

رامش:
ای که اسب کهر داری
چه سودایی به سر داری
توی خورجین خوش رنگت
طلا داری، گوهر داری
نمی‌دانم اسم تورا
کجا روی تک و تنها؟

رامین:
من که اسب کهر دارم
سودای تو به سر دارم
پلنگ این بر و بومم
که در دامت گرفتارم
خواهی چکار اسم مرا
تو را خواهم از این دنیا
از کوه و صحرا اومدم
بی‌خبر، تنها اومدم
آمده‌ام زن بگیرم
دختر ترکمن بگیرم
گر بزنی با بکُشی
بی تو از اینجا نمیرم

رامش:
از چه پریشان شده‌ای
خسته و نالان شده‌ای
منم مهرت به دل دارم
تو را از جان خریدارم
نخواهم کس به غیر از تو
تویی یارم، تویی یارم

رامین:
اسب و کلاه و ایل و تبارم فدای تو
رامش:
از زر و زیور هر چه که دارم فدای تو

* * *

error: Content is protected !!