مرضیه: خاطره

مرضیه خاطره

خاطره
شعر: نواب صفا
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه

ای صبح نوبهاری، اکنون به یادم آری عشقی فرح‌فزا را
این روی شاد و روشن، آرَد به خاطر من سیمای آشنا را

ز عشق او بر دل داغ و بلا بود
اگر چه در دست من پیاله‌ها بود
ترانه‌ی من آهنگ عشق او بود
به سینه‌ی من دنیایی ز آرزو بود

اکنون در کنارم جز یادش نمانده
آن گل در بهارم بر هجران نشانده
تو خجسته‌بهار منی
تو امید و قرار منی
چه خوشم که تو یار منی
به دل غم گلی دارم
گلی که از غمش خارم

* * *

مرضیه: در آتشم

مرضیه در آتشم

در آتشم
شعر: اسماعیل نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضی

در آتشم، در آتشم
ز دوریت چه می‌کِشم
ای خدای من، ناله‌های من از چه اثر نکُند
کز کنار من نوبهار من قصد سفر نکُند

مرو تو ای غمخوارم
به دستِ غم مسپارم
نه طاقتِ تنهایی، نه تابِ دوری دارم
غم تو بشکند نهالِ انتظارم

در آتشم، در آتشم
ز دوریت چه می‌کِشم
ای خدای من، ناله‌های من از چه اثر نکُند
کز کنار من نوبهار من قصد سفر نکُند

از تو مرا در دل، خاطره‌ها باشد
یاد توام مونس در همه جا باشد
روز و شب تویی در مقابلم
کرده عشقِ تو خانه در دلم

گُل هم پَرپَر شد، بهارش آخر شد
دمی که بشُد ز شاخه جدا
من هم می‌میرم، دل از جان برگیرم
مرو ز برم، برای خدا

چون لاله‌ی صحرایی، من مانم و تنهایی
تو مرو!
گردیده نصیبِ من از عشق تو رسوایی
تو مرو!

من این دل، من این غم،
چون بروی ز برم، بی‌تو کجا ببرم
امیدِ من به زندگانی
تویی، تویی، چرا ندانی!؟

* * *

مرضیه: دیباچه

مرضیه دیباچه

دیباچه
شعر: نواب صفا
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه

نفسی ای سرو چمن
بنِشین با من به سخن
دمی بخوان به دیباجه‌ی دل
ورق غمنامه‌ی من
بُوَد این دل، شیشه‌ی جان
مشِکن آن را مشِکن

شده یادت همدم من
نه کسی دارد غم من
نه کسی ره جز تو بَرَد
به خدا در عالم من

(یک‌دم گَمان مَبر ز خیال تو غافلم
بِنشَستَم ار خموش، خدا داند و دلم)

تو مشو روز، ای شبِ من
چو نَهد لب بر لبِ من
تو مگیر ای بادِ سَحر
خبر از تاب و تبِ من

* * *

مرضیه: اشک پاک

مرضیه اشک پاک

اشک پاک
شعر: نواب صفا
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
خواننده: مرضیه

من اشک پاک روشنم
فروغ جاودان منم
قرار جان بی‌قرارم

گهی ستاره می‌شوم
به سوی آسمان ‌روم
گهی چو شبنم بهارم

گهی به رنگ گوهرم
که زیبِ مویِ دلبرم
گهی بر دامن گُل مکان دارم
منم کز عشق و صفا نشان دارم

هر کجا می‌گذرم
رنگ غمها ببرم
گهی به چشم عاشقان قدم گذارم
رهی به جز رهِ وفا نمی‌سپارم

ز من مکش دامان،‌ که جهانی دیگر بینی
بیا، بیا با من که نشان از گوهر بینی
گهی بی‌شکیبم
اسیر فریبم

می‌گریم به حال خود می‌گریم
بر رنج و ملال خود می‌گریم
دمی نگر تو در آیینه‌ی من
سینه‌ی بی‌کینه‌ی من
در همه جا مظهر من شد

نظر فکن به تن خاکی من
گوهر افلاکی من
پاکی من شد زیور من شد

تو غافل از صفای من
ز جلوه‌ی وفای من

* * *

مرضیه: مجنون تو

مرضیه مجنون تو

مجنون تو
شعر: نواب صفا
آهنگ: انوشیروان روحانی
خواننده: مرضیه

من که مجنون توام
مست و مفتون توام
در جهان افسانه‌ام
زان‌که افسون توام
با که گویم راز دل
من که دلخون توام

من کی‌ام!؟ دلداده‌ای حسرت نصیبم، وای بر من
ناامید از چاره‌ی دردم طبیبم، وای بر من

من که در کویت ندارم جز گناهِ بی‌گناهی
بی‌گنه، خونین‌دل از طعنِ رقیبم، وای بر من

گل بسوزد از غمم، در چمن گر بگذرم
من ز حسرت همچو گل، جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من، بگذرد اشک از سرم

در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه سوزان خود آذر بریزم

گل بسوزد از غمم، در چمن چون بگذرم
من ز حسرت همچو گل، جامه بر تن بردرم
گر بگرید چشم من، بگذرد اشک از سرم

در دل شب از غمت یک آسمان اختر بریزم
جای آه از سینه‌ی سوزان خود آذر بریزم

* * *

error: Content is protected !!