از لابلای ورقهای باقی‌مانده از پدر بزرگ

مرضیه دیدی که رسوا شد دلم

تصویری از برگ مجله‌ای است که نام و تاریخ انتشارش را نمی‌دانم. مربوط به سالهای دور است و خبر ساخته شدن تصنیف «دیدی که رسوا شد دلم» و گپ و گفتی با خالقان این اثر. در نگاه اول می‌بینی که مسئول صحفه احتمالا به ارادتی که داشته سنگ تمام گذاشته‌ است. سه عکس از خالقان اثر در چهار ستون، حروف چاپی برای متن گفتگوها، شعر ترانه به خط زیبای نستعلیق، و عنوان مطلب در کادری منقش و دو رنگ.

این تصویر را مهدی فتوحی برایم فرستاده است. دوست نادیده‌ای که کم از او به ما نرسیده و پیوسته مرهون الطافش بوده‌ و هستم. در پیوست تصویر نوشته بود: «این را از لای ورقهای پدربزرگ همسرم یافتیم. گفتم شاید به درد صفحه‌ٔ شما بخورد.»

یادم آمد سالها پیش خودم لابلای دفتری از دوران نوجوانی‌ام بریده‌ روزنامه‌ای پیدا کردم که در آن خبر و متن ترانهٔ کودکانه از شهیار قنبری، اسفندیار منفردزاده و فرهاد چاپ شده بود. از سرم گذشت اگر این بخت‌یاری نصیب من هم بشود که به دفتر و کاغذهای پدربزرگم دسترسی داشته باشم، لابلای ورقهای باقی‌مانده از او ممکن است چه چیزهایی پیدا کنم؟ برگ بریده‌ از نشریهٔ مربوط به کدام ترانه و تصنیف را؟

در نظر خیلی از ما پدربرزگها در سالهای توانمندی مردانی بودند که تلاش معاش و تامین مایحتاج خانواده‌ امان آنها را بریده بود؛‌ با این‌همه اما در فراغتی که دست می‌داد ذوق‌ورزی‌هایی برای تلطیف حس و روان خود را هم داشته‌اند یا در خلوتی آن را برای خود فراهم می‌کردند. این برگ نشریه در لابلای ورقهای پدربزرگ همسر دوستم، مهدی فتوحی گواه آن.

* * *

امضاء کتاب «سایه عمر» برای «همایون خرم»

اهدا کتاب سایه عمر از رهی معیری به همایون خرم

به دوست عزیز هنرمندم آقای مهندس خرم تقدیم شد. مرداد ۱۳۴۴
رهی معیری

* * *
از «رهی معیری» در این سایت:

«رهی معیری» کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانه‌ها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «همایون خرم»
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

* * *

رهی معیری کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک

رهی معیری

رهی معیری را بیشتر با ترانه‌هایی که سروده می‌شناسند. وقتی می‌گویی: «رهی معیری»، انگار گفته باشی: «دیدی که رسوا شد دلم» مرضیه، «به‌کنارم بنشین» دلکش، «خزان عشق» جواد بدیع‌زاده و «من از روز ازل دیوانه بودم» غلامحسین بنان.

از «رهی معیری» در این سایت:
«رهی معیری» کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانه‌ها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «همایون خرم»
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

* * *

خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

دهم اردیبهشت‌ماه، برابر است با سالگشت زادروز «رهی معیری». به یادبود او نمونه‌ای از سروده و دستخط زیبایش را همراه با چند جمله‌ با صدای او ، و چند ترانه از یادگارهای ماندگار این شاعر و ترانه‌سرای معاصر را ببینید، بخوانید و بشنوید!

ادامه خواندن خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

حکایت ترانه‌ی «آزاده‌» (هایده)

هایده آزاده ام

ترانه‌‌ی آزاده‌ام با آهنگی از ساخته‌های علی تجویدی و صدای هایده را آخرین اثر رهی معیری می‌دانند. رهی معیری که سالهای پایانی عمر خود را با بیماری سرطان درگیر بود یکی دو ماهی بعد از ضبط و اجرای این ترانه در ۲۴ آبان‌ماه ۱۳۴۷ درگذشت.

ادامه خواندن حکایت ترانه‌ی «آزاده‌» (هایده)

جواد بدیع‌زاده: خزان عشق (مجموعه ترانه‌ها)

جواد بدیع زاده خزان عشق

خزان عشق را رهی معیری در سال ۱۳۱۳ سروده است. بیست‌وپنج سالگی شاعر، و به‌قولی اولین ترانه‌سازی او که با آهنگی از ساخته‌های جواد بدیع‌زاده اجرا شد. با این‌همه سالی که از عمر این ترانه‌ی خاطره‌انگیز می‌گذرد اما، هنوز هم زمزمه‌ی هر از گاه خیلی از ما، در خلوت و به‌یاد آوردن‌های خاطرات سال‌های گذشته است.

ادامه خواندن جواد بدیع‌زاده: خزان عشق (مجموعه ترانه‌ها)

امضاء کتاب «سایه عمر» برای «نواب صفا»

اهدای کتاب سایه عمر از رهی معیری به نواب صفا

به دوست بسیار عزیز ارجمندم شاعر گرانمایه آقای نواب صفا تقدیم شد.
۱۳۴۵/۲/۲۰
رهی معیری

* * *
از «رهی معیری» در این سایت:
«رهی معیری» کاروان‌سالار ترانه‌سرایان سبک کلاسیک
«خزان عشق» رهی معیری (مجموعه ترانه‌ها)
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «همایون خرم»
امضاء کتاب «سایهٔ عمر» برای «نواب صفا»
خط، صدا و چند ترانه از «رهی معیری»

* * *

الهه: شاخه گل ۲۵۴ (لاله رو)

الهه شاخه گل ۲۵۴ لاله رو

شاخه گل ۲۵۴
شعر: رهی معیری
تنظیم آهنگ: جواد معروفی
خواننده: الهه

لاله رویی،‌ فتنه‌جویی، نوگلی، نوشین لبی ، سلسه‌مویی
دلفریبی، شیوه‌ی چشم سیاهت، دل من مست نگاهت
صبح شادی رخ ماهت، دل من مست نگاهت
یارم از عشق تو بود اشكی و آهی
دارم از دست غمت روز سیاهی
لب فرو بستی و خوانم سخن از چشم سیاهت
صبح شادی رخ ماهت، دل من مست نگاهت
می‌گریزی، می‌گریزی
گرچه ندارم نه خطایی، نه گناهی
كعبه‌ی حُسنی و صد قافله دل سوی تو آید
گلبن نازی و از لاله و گل بوی تو آید

* * *

بنان: از روز ازل

بنان روز ازل

از روز ازل
شعر: رهی معیری
آهنگ: مرتضی محجوبی
خواننده: غلامحسین بنان

من از روزِ ازل، دیوانه بودم،
دیوانه‌ی روی تو، سرگشته‌ی کوی تو

سرخوش از باده‌ی مستانه بودم
در عشق و مستی افسانه بودم

نالان از تو شد، چنگ و عودِ من
تارِ موی تو، تار و پودِ من

بی‌باده مدهوشم، ساغر نوشم
ز چشمه‌ی نوشِ تو، مستی دهد ما را، گُلرخسارا
بهارِ آغوشِ تو

چو به ما نگری، غم دل ببری
کز باده نوشین‌تری
سوزم همچو گل، از سودایِ دل
دل، رسوای تو، من، رسوای دل

گرچه به خاک و خون کشیدی مرا
روزی که دیدی مرا
بازآ که در شامِ غمم، صبح امیدی مرا

* * *
خاطره‌‌نوشته‌ای از عکاس تصویر مرضیه بر مزار غلامحسین بنان

* * *

هایده: می‌برد مرا (گلهای رنگارنگ ۵۲۰)

هایده می برد مرا گلهای رنگارنگ ۵۲۰

می‌برد مرا
(گلهای رنگارنگ ۵۲۰)
شعر: رهی معیری
آهنگ:‌ علی تجویدی
خواننده: هایده

همراه خود نسیم می‌برد مرا
یارب چو بوی گل به کجا می‌برد مرا
سوی دیار صبح رود کاروانِ شب
باد فنا به ملک بقا می‌برد مرا
با بال شوق ذره به خورشید می‌رسد
پرواز دل به سوی خدا می‌برد مرا

آن را که جفاخوست نمی‌باید خواست
سنگین‌دل و بدخوست نمی‌باید خواست
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیست
از دوست به جز دوست نمی‌باید خواست

♫  LP Cover  ♫

* * *

error: Content is protected !!